معصومه فرمانی کیا
روزنامه نگار
حمایت از خانواده با «تصمیم»
برخی فکر می کنند مشاوره، روشی تشریفاتی و نه چندان مؤثر است؛ اما به واقع می تواند زوجین را از تصمیم به جدایی منصرف کند. آمار صعودی طلاق در خراسان رضوی، نمایانگر این است که خیلی از زوج ها حاضرند خود را در فرایند طولانی طلاق اسیر کنند تا به قول خودشان نفس راحتی بکشند؛ اما طرح ها و برنامه هایی که در مشهد به صورت آزمایشی اجرایی شده، یاری رسان خیلی از خانواده ها بوده و آن ها را از جدایی منصرف کرده است.
احتمالا نام «تصمیم» به گوشتان خورده است؛ سامانه مشاوره بهزیستی که از سال1395 در مشهد شکل گرفته است، آن هم در راستای قانون حمایت از خانواده. در قالب این طرح به زوجین متقاضی طلاق توافقی، مشاوره داده می شود تا با اقدامی عجولانه زندگی خود را از هم نپاشند.
مدیرکل بهزیستی خراسان رضوی از چاره اندیشی فعالان این حوزه برای کاهش آمار طلاق می گوید و می افزاید: متوسل شدن بیشتر زوج ها به طلاق توافقی سبب شده بخش درخورتوجهی از آمار جدایی زوج ها را این نوع طلاق ها شامل شوند. به همین خاطر و در مسیر چاره اندیشی برای کاهش این معضل پیش از مراجعه افراد به محاکم قضایی الزام و اجبار برای استفاده از مشاوره به وجود آمد. این طرح با کمک سازمان بهزیستی و قوه قضائیه شکل گرفت و کارساز هم بود؛ تا حد ی که آمار طلاق را در چند سال اخیر کاهش داد.
مسعود فیروزی این را هم می گوید که سامانه تصمیم که از سال1395 در مشهد ایجاد شد، خیلی زود مورد استقبال قرار گرفت و در شهرهای دیگر هم برای راهنمایی زوج ها استفاده شد.
به گفته او، اکنون هفتاد مرکز مشاوره در استان وجود دارد که از این تعداد، سی مرکز در مشهد است. روند کار آن ها به این شکل است که زوجین متقاضی طلاق باید قبل از تشکیل پرونده در دادگستری به این سامانه مراجعه کنند. تقاضای افراد توسط روان شناس، مددکار و کارشناس حقوقی اجتماعی بررسی می شود و به نوعی درخواست متقاضیان طلاق قبل از مراکز مشاوره و محاکم قضایی غربالگری می شود.
فیروزی با تأکید بر اینکه ارتقای دانش مشاوران و کارشناسان، به مشاوره بهتر افراد کمک میکند، صحبتش را این طور ادامه می دهد: میزان سازش زوجین در سال های اول ایجاد سامانه تصمیم، بین 15 تا 18 درصد بود؛ اما اکنون 27 درصد از افرادی که به مراکز مراجعه می کنند، به صلح و سازش می رسند و به زندگی مشترکشان برمی گردند.
او یادآور می شود: طلاق یک موضوع اجتماعی است و علت های زیادی دارد که ما به آن شبکه علیتی می گوییم؛ به همین خاطر وقتی می خواهیم یک موضوع اجتماعی را کنترل کنیم، باید کل شبکه علیتی را در نظر داشته باشیم که مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، فضای مجازی و ... را شامل می شود. این ها مسائل کلانی است که دست بهزیستی نیست؛ اما این سازمان با سامانه «تصمیم» سعی در مهار این معضل گرفته است. گرچه در سه سال اخیر روند رشد طلاق در استان متوقف شده است، ولی باز هم جزو استان های پیشتاز هستیم و برای مهار موضوع طلاق همه دستگاه ها باید دست به دست هم بدهند.
دوستش داشتم و برگشتم
نسترن در دوران دانشگاه با همسرش آشنا شد. آن طور که می گوید، محجوب بودن و متانت داوود، مهر عجیبی به دلش انداخت؛ اما شرم، مانع از آن بود که بروز دهد تا اینکه خود داوود پا پیش گذاشت و خیلی زود مقدمات آشنایی خانواده ها فراهم شد. به قول نسترن، باوجود همه مخالفت ها، آن ها «مال هم شدند».
چند سال اول حس خوشبختی، انرژی وصف ناپذیری به او داده بود تا اینکه خیلی اتفاقی متوجه موضوعی شد. داوود ترامادول مصرف می کرد و به آن معتاد بود. با متوجه شدن این موضوع، انگار دنیا روی سرش خراب شده و همه چیز به آخر خط رسیده باشد. روزهای اول فقط گریه می کرد و ساعت ها چشم به دیوار می دوخت و نمی توانست تصمیم بگیرد. همسرش می گفت «از دوران دبیرستان مصرف می کنم و اصلا اعتیادآور نیست»؛ اما او حتی نتوانست برای یک روز قرص ها را کنار بگذارد. دور انداختن قرص ها به شدت داوود را عصبی کرده بود؛ تا جایی که دست روی نسترن بلند کرد و او به حالت قهر برگشت خانه پدری و همان اول هم به همسرش پیام داد که کار را دوستانه و رفاقتی تمام کنند و نوشت: «امروز بدترین روز زندگی ام است؛ چون باید کسی را که با جان و دل می خواهم، کنار بگذارم».
نسترن سعی دارد صحبت هایش را جمع و جور کند: داوود می گفت به من فرصت بده، ولی چون خانواده ام از اول مخالف بودند، اجازه ندادند به زندگی او برگردم. خلاصه اش اینکه من جدا شدم؛ اما بدون او، نفس کشیدن برایم سخت بود. یک ماه، دو ماه، سه ماه گذشت؛ اما باز هم سخت بود. گفتم به ماه ششم که برسد، فراموش می کنم؛ اما هفتمین ماه هم آمد و من همچنان به داوود فکر می کردم. دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. با راهنمایی مشاور خانواده، انگار خدا دنیا را به من داد: «برگرد و برای درمان به او فرصت بده»؛ حتی منتظر نماندم نظر خانواده ام را بپرسم. زنگ زدم و گفتم آماده باش برویم کمپ. گرچه خودش هنوز اعتقاد داشت قرص اعتیادآور نیست؛ اما خیلی تابع بود و از اینکه من زنگ زده بودم، خوش حال شده بود. وسایلش را جمع کرد و آماده شد. حتی حالا که وقت تعریف کردن از آن روزها می شود، با همه سختی هایی که بر او رفته است، لذت می برد از کاری که انجام داده است. می گوید: شبیه شخصیت فیلم ها شده بودم. پا به پایش جلسه معتادان گمنام را می رفتیم، گپ می زدیم و از این فصل نوی زندگی لذت می بردیم. بعد از آن تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم و «نفس»، دنیایمان را زیباتر کرد. خوش حالم این تصمیم را گرفتم و به زندگی برگشتم.
غافل بودن و ندانستن مهارت های زندگی از جمله دلایلی است که هم متولیان دستگاه های مرتبط و هم کارشناسان و مددکاران حوزه روان شناسی برای به بن بست رسیدن زندگی ها به آن اشاره می کنند.
آموختن مهارت های زندگی
مبینا هم در هجده سالگی تصمیم به ازدواج گرفته است. اصلا گفته های خانواده و اطرافیان برایش مهم نبود که او برای گرفتن این تصمیم سخت هنوز خیلی کم سن است. آن روزها فقط برایش یک دلیل کافی بود که بتواند کنار همسرش روزگار شیرینی داشته باشد. خلاصه می گوید: امیر را دوست داشتم و خانواده ام هم مجبور بودند به خواسته من تن دهند.
او در ادامه تعریف می کند: وصلت ما باوجود مخالفت خانواده ها شکل گرفت. هنوز به شروع زندگی مشترک هم نرسیده بودیم که به بهانه های پیش پاافتاده با هم دعوایمان می شد و لج و لج بازی هایی که خیلی مسخره و بچگانه به نظر می رسید. از موضوعات پیش پا افتاده و ساده مثل انتخاب رنگ فرش و مبل و انتخاب سرویس آشپزخانه گرفته تا جریان های مهم تر شبیه زمان بچه دار شدن و انتخاب اسم و ... . احساسات زودگذر عشق و عاشقی خیلی زود رنگ باخت. گاه شبیه بچه ها وسط خیابان دعوایمان می شد و کار به فحش و سر و صدا می رسید. تازه به حرف پدر و مادرم رسیده بودم. من خیلی زود تصمیم گرفته بودم و حالا هم باید تاوان می دادم. از آن دختر پر شر و شور، یک روح منزوی و افسرده مانده بود. دیگر دوست نداشتم امیر را ببینم. با خودم فکر می کردم وقتی بهترین روزهای زندگی ما به این شکل بگذرد، ادامه آن چطور خواهد بود؟ با امیر به توافق رسیدیم که از هم جدا شویم و مصمم هم بودیم؛ اما... .
مبینا «اما» را با مکث و تأکید ادا می کند و ادامه می دهد: جلسه های مشاوره که لازم بود قبل از طلاق بگذرانیم، خیلی به من و همسرم کمک کرد. اینکه ما مهارت صحبت کردن و ارتباط گرفتن با هم را نداشتیم و لج بازی های بچگانه داشت زندگی مان را نابود می کرد و حقیقتا بعد از آن جلسه ها خیلی چیزها یاد گرفتم، اینکه ارتباط کلامی و نوع صحبت کردن در پایداری زندگی خیلی مؤثر است.
اولویت طلاق
مدیرکل دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری خراسان رضوی هم طلاق را جزو موضوعات اولویتدار استان برمیشمارد و میگوید: از سال1395 موضوع ارجاع پروندههای طلاق به مراکز مشاوره در محور کار قرار گرفت و اقدامات شروع شد. حجتالاسلام والمسلمین عماد دخانی ادامه می دهد: تمام متقاضیان طلاق قبل از مراجعه به محاکم قضایی، برای رسیدگی به پرونده باید به مراکز مشاوره مراجعه کنند و بر اساس شیوهنامه ابلاغی به دستگاه قضایی، افراد باید پروتکل های مشاوره را در فرایند چهل و پنج روزه بگذرانند و در صورتی که این روند منجر به سازش نشد، می توانند به محاکم قضایی مراجعه کنند. از سال1395 تا به امروز 1.9 درصد آمار طلاق نسبت به سال های پیش از آن کاهش یافته است و این موضوع جای امیدواری دارد.
کار را به دست متخصصان بسپاریم
مشاور و روان شناس حوزه خانواده نیز با بیان اینکه نمی توانیم حکم رجوع به زندگی را برای همه زوجها صادر کنیم، گفت: این امر بستگی به علت طلاق دارد؛ اینکه رجوع به زندگی سابق عاقلانه و از سر منطق است یا خیر. مهدی خادمی می گوید: در مورد زندگی هایی که نداشتن مهارت های زندگی و نامطلع بودن زوجین درباره آن علت جدایی است، می توان امیدوار بود زوجین به واسطه مشاوره و آموزش های خانوادگی دوباره رجوع کنند و برگردند؛ اینکه با مشاوره متوجه شوند در چه زمان هایی باید خشم و عصبانیتشان را مدیریت کنند و...؛ اما این حکم برای همه زندگی ها صدق نمی کند. به عنوان مثال برای مراجعه کننده ای که همسرش سابقه سال ها زندان و حبس را دارد و دوباره به زندگی برگشته، مشاوره بیفایده است. «بهتر است کار را به دست متخصصان و کارشناسان بسپریم»؛ این عبارتی است که خادمی آن را بارها تکرار می کند و می گوید: اگر زن و شوهری به دلیل نداشتن مهارت های زندگی از یکدیگر جدا شوند و دوری باعث بازنگری در رفتارشان شود، با مشاوره متخصصان و مشاوران میتوانند به زندگی رجوع کنند و با انعطاف بیشتری آن را ادامه دهند.
به «تصمیم» کمک کنیم
الگوگیری غلط، نداشتن مهارت های زندگی و ... سبب شده خیلی از زوجین تصور کنند که زندگیشان به بن بست رسیده است؛ از سوی دیگر، برای برخی زوجین، هزینه های مشاوره و جلسات روان شناسی آن قدر بالاست که از رفتن به آن امتناع میکنند و کسی نیست که صریح به خصوصی ترین پرسش های زندگیشان پاسخ و برای حل مشکلاتشان راهکار بدهد. چه خوب است در کنار «تصمیم»، سایر دستگاهها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی و ... هم به کمک سازمان بهزیستی و قوه قضائیه بیایند تا دیگر شاهد از هم پاشیدن یک زندگی نباشیم.
نظر شما