در رسانه | روزنامه شهرآرا | چند ساعت اورژانسی با اورژانس ۱۲۳‌

روایت شهرآرا ازحضور درمرکز اورژانس اجتماعی وهمراهی درماموریت خودکشی ناموفق وکودک‌آزاری

الهام مهدیزاده، روزنامه‌نگار
آدرنالین لب مرز، هیجان بحرانی. تصاویر نقش‌بسته درذهنم برای عملیاتی که‌درپی آن به‌تب‌وتاب هیجان احتمالی می‌افزاید. تصاویری ازجدایی، گریه، نزاع و... همه وهمه افکار خامی است که‌ذهن درآستانه یک مأموریت کودک‌آزاری وخودکشی پشت سر هم ردیف می‌کند. هم‌زمان چند نفر داخل اتاق درحال گفت‌وگو باتلفن هستند: باکلانتری محل برای همراهی مکاتبه‌کردیم. نیم‌ساعت دیگر حرکت می‌کنیم. حکم قاضی برای پرونده وورود به‌منزل هم صادر شده است. نتیجه تمام برگه‌های پرونده یک حکم قطعی دادگاه این است: به‌دلیل خودکشی ناموفق پدر مقابل چشمان دو کودک و به‌دلیل کودک‌آزاری حکم ورود به‌خانه وجداسازی دو پسربچه سه وهفت ساله ازپدر صادر شد. همهمه هماهنگی‌ها تمام چهار دیوار اتاق راپر کرده است. گوشه‌ای ازاتاق خانمی پرونده راروی میز گذاشته وهمان‌طور که‌صحبت مددکاری که‌کنارش ایستاده است رابادقت گوش‌می‌کند شرایط پرونده ومراجعات صورت‌گرفته رابررسی می‌کند. باگپ‌وگفت مسئول مرکز اورژانس اجتماعی مشهد وتیم اورژانس اجتماعی بانسیم بوستانی، کارشناس مسئول اورژانس اجتماعی بهزیستی استان، این نکته تأکیدی ختم می‌شود: «با شرایط پرونده ونظر قاضی همین الان تیمی برای پرونده این خانواده وموضوع خودکشی وکودک‌آزاری به‌محل اعزام شود. هماهنگی کلانتری محل انجام شده؟» یکی ازحاضران داخل اتاق جوابی کوتاه ویک کلمه‌ای می‌دهد: بله. و روایت یک مأموریت کودک‌آزاری وخودکشی ازاینجا شروع می‌شود. ازهمراهی چند ساعت پر تب‌وتاب باتیم اورژانس اجتماعی.

شروع عملیاتی باموضوع کودک‌آزاری
ساعت ۸:۴۵‌دقیقه صبح محل ساختمان اورژانس اجتماعی مشهد
«بله بفرمائید. چندساله است؟ همسر آزاری. جزئیات بیشتری دارید؟» صداهای اپراتورهای اورژانس اجتماعی باهم آمیخته است. باهدست‌هایی که‌روی گوش گذاشته‌اند وچشم به‌صفحه مانیتور دارند تاجزئیاتی راکه‌مخاطب پشت خط می‌دهد روایت کنند.
نسیم بوستانی کارشناس مسئول اورژانس اجتماعی بهزیستی استان است. سرش شلوغ است. تلفن‌های پی‌درپی، صحبت بااعضای تیم اورژانس وگرفتن جزئیات. درچند جمله کوتاه می‌خواهد داخل اتاقش منتظر باشیم: من باتلفن وهمکارها صحبت می‌کنم وبهتر است برویم داخل اتاق کناری تاتمرکز اپراتورها هم به‌دلیل صحبت‌ها وهماهنگی‌هایی که‌انجام می‌دهیم به‌هم نریزد.
در فاصله رسیدن به‌اتاق جزئیات عملیات راباجملاتی تیتروار وخلاصه‌این‌طور ارائه می‌دهد: عملیات امروز مربوط به‌یک کودک‌آزاری واقدام به‌خودکشی پدر آن‌هاست. بچه‌ها دو پسر سه وهفت‌ساله هستند. پدر ومادر ازهم جداشده‌اند وبچه‌ها باپدرشان زندگی می‌کنند. پدر چند هفته قبل مقابل چشم این دو بچه‌اقدام به‌زدن رگ دستش کرده که‌با حضور آتش‌نشانی واورژانس این اقدامش بدون آسیب زیاد خاتمه یافته است. این نکته هم گزارش شده است که‌بچه‌ها بانامادری هستند وطبق گفته‌های همسایه وگزارش آتش‌نشانی کودک‌آزاری نیز گزارش شده است.
با ارائه این جزئیات به‌ادامه هماهنگی‌ها وبررسی پرونده می‌پردازد. آن‌طور که‌مسئولان اورژانس اجتماعی می‌گویند اعضای تیمی که‌قرار است این عملیات راانجام دهند یک روان‌شناس ومددکار اجتماعی هستند.
به‌گفته مددکاران اجتماعی، ‌با گزارش آتش‌نشانی مبنی بر اعلام یک فقره خودکشی ونیز تماس همسر دوم این فرد واظهارات اومبنی براینکه همسرش چند بار تصمیم به‌خودکشی گرفته است، کارشناسان مددکاری مراجعاتی به‌منزل این خانواده داشته‌اند تاشرایط اعصاب‌وروان این فرد بامشاوره‌های اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. بااین‌حال کسی درخانه رابازنمی‌کند. باپیگیری مکرر اورژانس اجتماعی، پدر خانواده به‌دادگاه فراخوانده می‌شود ودرنهایت ازاو خواسته می‌شود که‌با مراجعه فوری به‌بیمارستان اعصاب وروان ازنظر سلامت مورد تأیید قرار بگیرد. بااین‌حال فرد به‌بیمارستان مراجعه نمی‌کند. بااین شرایط وبه‌منظور حفظ جان کودکان وجلوگیری ازآسیب روانی‌ای که‌ممکن است پدر درپی اقدام آنی دوباره‌اش به‌خودکشی وارد کند حکم جداسازی کودکان صادر می‌شود.

دغدغه هماهنگی‌های بین‌بخشی
برای اجرای حکم، حضور مأموران نیروی‌انتظامی الزامی است واین نکته نیز مستلزم هماهنگی‌هایی است. نکته‌ای که‌کارشناس مسئول اورژانس اجتماعی بهزیستی استان اشاره دارد همراهی بیشتر دستگاه‌های مسئول ومرتبط است. اومی‌گوید گاهی این هماهنگی‌ها بانیروی انتظامی وکلانتری‌ها به‌منظور اجرای احکام فرایندی زمان‌بر است. آن هم درشرایطی که‌اورژانس اجتماعی ازنامش مشخص است وباید باسرعت واورژانسی عملیات محول‌شده راانجام دهد.

تیم ۱۲۳
برای اجرای عملیات دو نفر -‌یک روان‌شناس ویک مددکار- حضور دارند. مسیر رسیدن به‌عملیات باخودرو ون مخصوص ۱۲۳‌است. داخل ون یک کریر، شیشه شیرو پوشک گذاشته‌اند تادرعملیات‌های اجتماعی که‌موضوع مربوط به‌نوزادان است بتوان حداقل‌های ابتدایی برای این نوزاد تازمان تحویل به‌مراکز بهزیستی رافراهم کرد. نفیسه عماد روان‌شناس تیم اعزامی است. اوتمام سال‌های کاری‌اش باآسیب اجتماعی گره خورده است. می‌گوید ۱۲‌سال درخوابگاه‌های بهزیستی بوده واکنون نیز سه سالی است که‌به‌عنوان یکی ازاعضای تیم‌های عملیات اورژانس اجتماع است.
بهنازولادستی مددکار تیم اعزامی است. اونیز سابقه پنج‌ساله درپایگاه‌های خدمات اجتماعی دارد واکنون یک سال ونیم است که‌با اورژانس اجتماعی همراهی دارد.
مسیر رسیدن به‌کلانتری وهمراهی مأمور انتظامی باتیم اورژانس اجتماعی، فرصتی است برای روایت مأموریت‌های این تیم. نفیسه عماد روایت کننده است: تقریبا هر روز کاری دو مأموریت داریم. بعضی ازروزها بیشتر. مأموریت‌هایی که‌می‌رویم متفاوت است. دلیل آن تعداد زیاد آسیب اجتماعی وتفاوت‌های خانواده‌ها وافراد است. تفاوت‌هایی مانند تحصیلات، شرایط اجتماعی، مشکلات اقتصادی و... خود دلیلی برای این تفاوت‌ها می‌شود.

خرده‌روایت‌های غم‌انگیز
روایت‌های هرروز کاری اوبایک آسیب اجتماعی همراه است. می‌گوید همین چند روز قبل بوده که‌مادر یک پسر بچه سه ساله دست اورا بااتو سوزانده است. آن‌طور که‌او می‌گوید به‌دلیل افسردگی، دارا بودن افکار خودکشی تاب وتحمل گریه‌ها وبی‌تابی فرزندش رانداشته وبه‌همین‌دلیل به‌جای آرام کردن فرزندش، دست اورا بااتو سوزانده است. عماد می‌گوید بااعلام گزارش همسایه‌ها مبنی بر گریه بی‌امان بچه واقدام نکردن برای آرام کردن اوتیم اورژانس به‌محل اعزام می‌شود.
نکته‌ای که‌او به‌آن اشاره دارد شرایط بسیار حساس برخی ازپرونده‌هاست. به‌گفته اوهمین حساسیت‌ها سبب می‌شد تیم اورژانس اجتماعی قبل ازدریافت حکم مجبور به‌مداخله شود ودراین‌باره همکاری مأموران نیروی انتظامی نقش شایان‌توجهی دارد.
او به‌همکاری خوب برخی کلانتری‌ها اشاره دارد؛ کلانتری بولوار جمهوری رسالت همراهی خوبی بااورژانس اجتماعی دارند. اما کلانتری‌ای مانند کلانتری رجایی کمترین همراهی رادارد تاجایی که‌برای اجرای احکام صادره بامشکل روبه‌رو می‌شویم.
این روان‌شناس به‌همراهی اورژانس ۱۱۵‌نیز اشاره دارد ومی‌گوید که‌پرونده‌های حوزه روان باید توسط اورژانس ۱۱۵‌به‌بیمارستان اعصاب به‌منظور بررسی شرایط فرد، ارجاع شود اما دربرخی موارد اورژانس برای این پرونده‌ها همراهی لازم ندارد.
بهنازوالاستی مددکار اجتماعی تیم اعزامی اورژانس ۱۲۳‌است. روایت‌های اونیز ازپرونده‌های تلخ است مانند روایت پسربچه‌ای که‌خاطره مرگش مادرش روان اورا هدف قرار داد. می‌گوید: آسیب‌های اجتماعی بسیار پیچیده است ونمی‌توان ازروی ظاهر ورفتار فرد به‌داشتن آسیب اوپی برد. گاهی باجلسات مکرر مشاوره می‌توان به‌نقاط تاریک وافکار آسیب‌زننده یک فرد پی برد. موردی بود که‌مادر ازنظر شرایط ظاهر وتعاملاتش باآدم‌های اطراف درشرایط بسیار مناسبی بود اما درذهن اوافکار خودکشی وجود داشت وهمین مسئله سبب شد روزی که‌فرزندش مدرسه بود خودش راحلقه آویز کند تاچیزی که‌این بچه بعد ازبازگشت ازمدرسه می‌بیند این صحنه باشد؛ صحنه‌ای که‌تا آخر عمر همراه اوست.

شروع عملیات
با این گفته‌ها به‌کلانتری نزدیک به‌محل مسکونی خانواده مطرح می‌رسیم. خانم عماد پیگیر فراهم شدن همراهی نیروی انتظامی است. شلوغی کلانتری سبب می‌شود که‌این هماهنگی حدود ۱۵‌دقیقه زمان ببرد. باحضور مأمور برای اعزام به‌محل، شرایط برای اجرای حکم فراهم می‌شود.
زنگ درزده می‌شود اما کسی دررا بازنمی‌کند. عضو تیم اورژانس اجتماعی این بازنشدن دررا مصداقی برای پیگیری‌های مکرر گروه اورژانس اجتماعی اعلام می‌کند: تقریبا چندباری تیم اورژانس اجتماعی برای گفت‌وگو ومشاوره به‌منزل آن‌ها مراجعه کرده اما کسی دررابازنکرده است.
زنگ دررا چند مرتبه‌پی‌درپی به‌صدا درمی‌آوریم. کسی دررا بازنمی‌کند. باهمراهی یکی ازهمسایه‌ها درورودی ساختمان‌بازمی‌شود. طبق گفته‌های خانم عماد خانواده مورد نظر درطبقه پنجم ساکن هستند. بارسیدن به‌درب آپارتمان وفشردن‌زنگ در، صدای زنی ازپشت آپارتمان به‌گوش می‌رسید: «کیه؟» سروان همه رامعرفی می‌کند: «ازکلانتری واورژانس اجتماعی هستیم. موردی مطرح شده است. لطفا دررا بازکنید.» باگذشت چند دقیقه وفراهم شدن شرایط برای حضور مأمور نیروی انتظامی دربازمی‌شود. اولین نمای آن طرف در، اتاقی به‌هم‌ریخته، وسایلی ولباس‌هایی که‌روی دسته‌های مبل ریخته شده وپسر بچه‌ای که‌میان این آشفتگی آرام خوابیده است.
زن ازحضور مأمور نیروی انتظامی وتیم اورژانس اجتماعی تعجب نمی‌کند. این رامی‌توان ازظاهر آرام صورتش وتعارفاتی که‌برای حضور نیروها دارد متوجه شد. مأمور نیروی انتظامی توضیحی برای حضور خودش وتیم اورژانس اجتماعی می‌دهد: خواهرم ما برای اجرای حکم آمده‌ایم. طبق حکم دادگستری باتوجه به‌اعلام خودکشی همسر شما مقابل چشم دو فرزندش، دادگاه رأی بر جداسازی بچه‌ها تازمان اعلام سلامت روان داده است. این‌طور که‌دادگاه درمتن رأی آورده است همسر شما سابقه بستری دربیمارستان روانی دارد. این فقره دومین اقدام به‌خودکشی اوبوده است.
با قرائت کامل حکم، درچهره زن مقداری اضطراب دیده می‌شود؛ اضطرابی که‌با این جملات کامل می‌شود: اگر بچه‌هایش رابگیرید دیوانه می‌شود ومن راخواهد کشت. چون من دفعه اول خودکشی اورا به‌آتش‌نشانی خبر دادم. اگر قرار است بچه‌هایش راببرید خودش راببرید چون من راآرام نخواهد گذاشت. مأمور نیروی انتظامی اززن درباره علت نبود همسرش وپسربچه کوچکش سؤال می‌کند: همین پیش پای شما رفت ازعابر بانک پول بردارد. پسر کوچک‌تر راهم چون بیدار بود وبه‌او وابسته است باخودش برد. ادامه صحبت‌های زن بااظهار پشیمانی همراه است: چه‌اشتباهی کردم که‌به‌آتش‌نشانی گفتم همسرم قصد خودکشی دارد. اصلا خانم‌ها! -رو به‌خانم‌های تیم اورژانس اجتماعی- من به‌اورژانس اجتماعی زنگ نزدم. من زنگ زدم آتش‌نشانی.
خانم عماد ازروند پیگیری پرونده این خانواده برای زن ومأمور کلانتری می‌گوید: تمام موارد خودکشی‌ای که‌به‌اورژانس ۱۱۵‌و آتش‌نشانی اعلام می‌شود به‌اورژانس اجتماعی اعلام می‌شود تاپرونده وشرایط فردی که‌دست به‌خودکشی زده است ازنظر سلامت روانی بررسی شود. ‌چند بار تیم اورژانس اجتماعی به‌منزل شما مراجعه کرد اما دررا بازنکردید. دیروز هم همسر شما به‌دلیل همین اقدام‌به‌خودکشی مقابل بچه‌ها وبررسی سلامت روان به‌دادگاه رفته است. دادگاه بانامه‌ای تأکید کرد همان‌روز به‌بیمارستان اعصاب وروان‌برود. باوجوداین نرفته است. طبق حکم ازآنجایی که‌شما مادر بچه‌ها نیستید وهمسر شرعی این آقا هستید بچه‌ها تابررسی پزشکی وارائه گواهی سلامت پدر به‌مراکز بهزیستی فرستاده می‌شوند.
دوباره آرامش به‌چهره زن برمی‌گردد: خب پس خودش راببرید تاگوشمالی شود. همسرم ورشکسته شده است وبدهی زیادی دارد. پنج ماه است اجاره‌خانه‌مان عقب افتاده است. الان اگر بچه‌ها راببرید کنترلش راازدست می‌دهد. چندوقت هم باتیغ می‌خواست خودش رابکشد ومن چون بودم نگذاشتم وفقط کمی دستش برید که‌با باند جلوی خون بند آمد. اما آن‌روز من سرکار بودم. می‌دانستم قرار بود مادر بچه‌ها بیاید که‌آن‌ها راببیند. بعد چند ساعت شوهرم باعصبانیت پیام داد که‌می‌خواهد خودش رابکشد. چون یک‌بار این کاررا کرده بود به‌آتش‌نشانی زنگ‌زدم. اما فکر نمی‌کردم که‌کار به‌اینجا بکشد. الان هم می‌گویم اگر قرار است بچه‌ها راببرید خودش راهم ببرید. حداقل گوشمالی می‌شود وحساب کار دستش می‌آید.

میانه ماجرای یک خودکشی ناموفق
هنوز خبری ازآمدن مرد نیست. مأمور انتظامی اززن می‌خواهد باهمسرش‌برای آمدن به‌منزل تماس بگیرد. پسربچه خواب است؛ آن‌قدر که‌درتمام مدت حضورمان وگپ‌وگفت‌هایی که‌ردوبدل شد تکانی نمی‌خورد. خانم عماد درباره چرایی حضور همسر اول واتفاقات بعد آن برای خودکشی، می‌پرسد: من ازآمدن زن اول همسرم درخانه ناراحت نیستم. اصلا گفته‌ام اورا هم به‌خاطر بچه‌هایت دوباره عقد کن وبرای آن‌ها یک خانه جدا بگیر. هربار هم که‌می‌خواست بچه‌ها راببیند گفتم بیاید خانه. آن روز مادر بچه‌ها برای دیدن آن‌ها آمده بود. نمی‌دانم چه‌اتفاقی افتاد که‌همسرم می‌خواست خودکشی کند. خانم ولادستی، یکی دیگر ازاعضای تیم، کمی به‌ما نزدیک‌تر می‌شود وآرام می‌گوید: وقتی می‌گویم ضدونقیض زیاد حرف می‌زنند یعنی همین. اول که‌می‌گوید قصد داشته است حساب کار دست شوهرش باشد. بعد می‌گوید شوهرم پنج ماه اجاره خانه نداده وورشکسته است. الان می‌گوید پیشنهاد داده است همسرش زن اول رادوباره عقد کند وبرای اووبچه‌هایش یک زندگی جدید ودرکنار زندگی خودش بسازد. این مددکار اجتماعی ادامه می‌دهد: این چیزهاست که‌کار ما راسخت می‌کند. واقعا شناخت درون آدم‌ها سخت است وروان‌شناسی ومشاوره‌های متعددی می‌خواهد. لابه‌لای صحبت‌ها، همسر خانم باپسر کوچکش می‌آید. بعد توضیحات مأمور نیروی انتظامی واینکه حکم اجرایی دادگاه این است که‌صلاحیت پدر بچه‌ها به‌دلیل دو بار اقدام به‌خودکشی باید توسط پزشکان اعصاب وروان مورد تأیید قرار بگیرد، دچار نگرانی واضطراب می‌شود. پسربچه کوچکش رادرآغوش می‌گیرد وبا صدای بلند می‌گوید: مگر من دیوانه‌ام. اصلا بچه‌ها رانمی‌دهم. آن روز عصبی بودم. همه مردم ممکن است درعصبانیت کاری انجام دهند. من بچه‌ها رامثل چشم‌هایم دوست دارم ونمی‌گذارم ازمن جدا کنید. خانم عماد به‌حضور پدر بچه‌ها دردادگاه وتأکید بر گرفتن سلامت روان اشاره دارد: قرار بود شما همان روز وبا تأکید مشاوران ونامه داده شده بیمارستان اعصاب‌وروان مراجعه کنید. بااستعلامی که‌ازبیمارستان اعصاب وروان گرفتیم شما اصلا مراجعه نکرده‌اید. با این توضیحات مرد باهمان حالت اضطراب ونگرانی ازداخل جیبش نامه‌ای راکه‌دادگاه داده است بیرون می‌آورد: «حالا نرفته‌ام چیزی نشده.» پسر بزرگ‌تر بااین‌همه سروصدا باهمان حالت اولی که‌او رادیده‌ایم خواب است وحتی تکانی آرام نخورده است. خانم والادستی رو به‌زن می‌کند: چرا این بچه بااین‌همه سروصدا بیدار نمی‌شود. به‌او شربت خواب داده‌اید؟ اورا بیدار کنید. با همراهی نیروی انتظامی وجلوگیری ازاسترس بچه‌ها همه اعضای خانواده به‌کلانتری می‌روند. رئیس شعبه‌کلانتری نیز باوجود حکم جداسازی فرزندان، به‌منظور رعایت حال پدر وفرزند، خانواده راراهی بیمارستان اعصاب وروان می‌کند تاپس ازچکاپ پدر وتأیید سلامت روان او، باپسرانش به‌خانه برگردد.

اورژانس اجتماعی به‌روایت آمار
فعالیت ۲۴‌ساعت اورژانس ۱۲۳‌مشهد با۱۵‌کارشناس ودرسه شیفت
اورژانس اجتماعی سال ۱۳۷۸‌درسازمان بهزیستی کشور راه‌اندازی‌شد ودرخرداد ماه ۱۳۹۲‌آیین‌نامه آن باعنوان «آئین‌نامه ارائه خدمات فوریت‌های اجتماعی» به‌تصویب رسید ودربهمن ماه ۱۳۹۲ «مرکز هماهنگی فوریتهای اجتماعی» به‌عنوان مرکزی مستقل افتتاح شد. فوریت‌های اجتماعی یااورژانس ۱۲۳‌شامل خدمات تخصصی، به‌موقع ودردسترس است که‌به‌صورت شبانه‌روزی ورایگان دربحران‌های فردی، خانوادگی واجتماعی، باخط ۱۲۳‌و درقالب خدمات سیار فوریت‌های اجتماعی وپایگاه خدمات اجتماعی فعالیت می‌کند.

کد خبر 65281

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد