فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ هیچ چیز شبیه روزهای اول آشنایی نیست؛ روزهایی که دلشان غنج میرفت برای دونفرههای عاشقانه، برای زل زدن توی چشمهای همدیگر، کادو دادنهای بامناسبت و بیمناسبت، برای دوستت دارمهایی که با هر بار گفتن و شنیدنش، ضربان قلبشان بالا میرفت. قرارشان این نبود. قول داده بودند به پای هم پیر شوند، اما هنوز به دوسالگی آشناییشان نرسیده، عزم خداحافظی کردهاند؛ با خشم، نفرت، درماندگی و حسهایی که تلخیاش شبیه هیچچیز نیست.
سالهای پرخطر
ظاهر ساده و خشک آمارهای طلاق در خراسان رضوی، واقعیتهایی را میگوید که ابعاد اندوهباری دارد، مثلا رتبه نخست خراسان رضوی و سهم ده و نیم درصدیاش از کل طلاقهای کشور در سال ۹۹. از دیگر تلخیهای واقعیت طلاق در استان، نقطه اوج نموداری است که میبینید و روایت زندگیهای ناکام و ناتمام را میگوید، آن هم در ماههایی که باید شیرینی و خاطرات خوشش، سرمایه یک عمر زندگی زوجها باشد.
جزئیاتی که اخیرا ثبت احوال خراسان رضوی از وضعیت طلاقهای استان منتشر کرده است میگوید شرایط طوری بوده است که بالغ بر ۱۴ درصد از زوجها استان پیش از دوسالگی عقدشان، در حالی که هنوز زندگی مشترک را تشکیل نداده یا تازه آن را شروع کرده بودند، رسما از هم طلاق گرفتهاند.
با توجه به فرایند به نسبت طولانی برای متارکه زوجها و مشاورههای اجباریای که باید متقاضیان طلاق ببینند، میتوان از آمار یادشده این طور نتیجه گرفت که ریشهاختلافات منجر به طلاق را باید در دوران عقد و فرایند ناقص آشناییدختر و پسر جستوجو کرد؛ همینطور در آموزشهایی که اگر بهنگام داده میشد، وضعیت نمودار اینچنین نبود.
آنچه باعث میشود به تفسیرمان از دادههای یادشده مطمئنتر شویم، آماری است که شهریور امسال از سوی رئیس دبیرخانه رصد آسیبهای اجتماعی و معلولیتهای سازمان بهزیستی کشور اعلام شد. فاطمه رضوان مدنی با استناد به دادههای سامانه «تصمیم»، سه دلیل اصلی طلاق طی سال ۹۹را به ترتیب کمبود مهارتهای سازگارانه، نداشتن مسئولیتپذیری و بیتوجهی بیان کرد؛ مسائلی که از فقر آموزشهای تربیتی ناشی میشود و میشد با آموزشهای پیش از ازدواج تا حد زیادی از بروز آنها با هزینههای مالی و روانی چشمگیر جلوگیری کرد.
شروع هیجانی و بیمهارت
این دیدگاه در میان کارشناسان مختلف، موافق کم ندارد. مثلا علیرضا امیدواریان، مدیر بنیاد خانواده، که شرایط ایران و کشورهای دیگر مثل استرالیا را مقایسه کرده و گفته است: در این کشورها جوانان برای ازدواج باید گواهینامه ازدواج داشته باشند. باید در کلاسهای آموزشی شرکت کنند و پس از گرفتن گواهینامه میتوانند تشکیل خانواده دهند، اما در ایران آموزش کافی برای ازدواج جوانان ارائه نمیشود و عمده طلاقها در سالهای نخست زندگی ناشی از شروع هیجانی یا بدون مهارت زندگی مشترک است.
این روانشناس و کارشناس خانواده افزایش آمار طلاق را به نبود مهارتهای ارتباطی، جنسی و ... نسبت داده است؛ مهارتهایی که بهنظر میرسد هنوز هم برای آموزش آن به جوانان، نوعی مقاومت پنهان وجود دارد.
او با بیان اینکه در کشور ما متولی خاصی برای ارائه آموزشهای لازم در این زمینه وجود ندارد، پیشنهاد تشکیل ساختاری متمرکز مثل وزارت خانواده را داده است. این پیشنهاد که به صورت کلانتر و تحت عنوان وزارت امور اجتماعی، خانواده و جوانان، از سوی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی نیز مطرح و مهر امسال از سوی هیئت رئیسه مجلس اعلام وصول شده است موافقان، منتقدان و مخالفانی دارد و با توجه به پیشینه طولانی این مباحث، فعلا نمیتوان روی نتیجه آن حساب باز کرد.
از فانتزیهای ذهنی تا واقعیت
صحبتهای ما با نجمه ضیایی دو بعد دارد. یک بار حرفهایش را میشنویم به عنوان روانشناس و بار دیگر از دیدگاه مسئولیت اجراییاش. او میگوید: آمارها و پژوهشهایی که در ایران و سراسر دنیا انجام شده این را اثبات کرده است که بیشترین آمار طلاق مربوط به یک سال نخست زندگی مشترک است. دلیلش ساده است. در دوران عقد، افراد با یک سری فانتزیهای ذهنی همدیگر را میبینند. این دوران که طولانی میشود یا وارد زندگی مشترک میشوند با خود واقعی همدیگر و با واقعیت زندگی مشترک مواجه میشوند، درحالیکه به اندازه کافی، مهارت و برای مدیریت تعارضاتشان توانمندی لازم را ندارند در نتیجه برای مسائل جزئی هم گذرشان به دادگاه میافتد و حتی به طلاق منجر میشود.
«برای همین میگوییم افراد قبل از ازدواج آموزش ببینند خودشان را بشناسند و بفهمند از زندگی مشترک چه میخواهند، میتوانند چطور همسری باشند و برای ورود به زندگی مشترک چقدر آمادگی دارند، با ملاکهایی که در ذهن دارند چطور میخواهند وارد فرایند آشنایی بشوند و وقتی وارد شدند چه ملاکهایی را به چه شیوهای بررسی کنند و چطور با ملاکهای طرف مقابل و خانوادهاش همسو شوند.»
جملههای آخر او را پلی برای بخش بعدی گفتوگویمان کردیم. شما به عنوان دستگاه مسئول، در این ارتباط چه کردید؟
یکی مثل بقیه
هر چه که کم داشته باشیم، خاطرمان جمع است که دستکم در فقره آموزشهای ازدواج قانون کم نداریم. از قانون اساسی تا برنامههای پنجم و ششم توسعه و سایر بایدها با بندها و تبصرههای کسلکننده بهزیستی را متولی آموزشهای ازدواج میداند. باز هم از آنجا که در موازیکاری و سپردن امری واحد به متولیان متعدد کم نظیر هستیم، در چند سال اخیر برای وزارت ورزش و جوانان نیز وظایفی در این راستا تعریف شده است. برای اطلاع از اینکه در آموزشهای پیش از ازدواج کجای کار هستیم، سراغ بهزیستی را گرفتیم که تجربه بیشتری دراینباره دارد.
ضیایی اینبار از منظر مسئولیت حقوقیاش به عنوان کارشناس مسئول معاونت پیشگیری بهزیستی خراسانرضوی پاسخمان را میدهد. او روی تفاسیر ما از نمودار طلاق ثبت احوال استان، صحه میگذارد و میگوید: برای همین گروه هدف و اولویت آموزشهای ازدواج ما کسانی هستند که دوره عقد را سپری میکنند یا در سال اول زندگی مشترک هستند. درباره آموزشهای قبل از ازدواج هم به افراد مجرد ۱۵تا ۳۰سال آموزشهای پیش از ازدواج را ارائه میدهیم. هر جایی که به این گروه هدف دسترسی داشته باشیم آموزشها را رایگان ارائه میدهیم؛ در مدارس، دانشگاهها، برای کارکنان مجرد و در بازه سنی یادشده که در محیطهای کاری صنفی، یا مثلا در سپاه، ارتش و بسیج فعالیت دارند و متقاضی هستند.
از کارشناس مسئول آموزشهای پیش از ازدواج، خانواده و مهارتهای زندگی بهزیستی خراسانرضوی میپرسیم آیا قبول دارد با وجود تلاشهای انجامشده، چتر این آموزشها آنقدر بزرگ نبوده است که همه جامعه هدف نیازمند این آموزشها را در بر بگیرد؟ خوشبختانه پاسخ او مثبت است. هرچندکه دادههای آماری از وضعیت طلاق استان، بهترین گواه برای مثبت بودن پاسخ سؤالمان است.
ضیایی به توان بهزیستی برای آموزش دادن دختران و پسران مجرد اشاره میکند و میگوید: هر سال درصدی از مجردهای ۱۵تا ۳۰ساله استان، به عنوان جامعه هدف آموزشهای بهزیستی ابلاغ میشوند. امسال این عدد ۳۰۰۰نفر است. ما معمولا هر سال به این سهم میرسیم و از آن هم فراتر میرویم، اما امکاناتو شرایطمان را هم ببینید؛ اینکه جمع کردن و نگه داشتن جامعه هدف، در این شرایط کرونایی و در کلاسهای مجازی چقدر سخت است. وقتی افراد و خانوادهها بستر لازم برای استفاده از این دورهها را ندارند بهطور مثال ترجیح میدهند اینترنتشان را صرف آموزشهای رسمیتر مدارس و دانشگاه کنند.
او موازیکاری دستگاهها و ورود آنهایی که متولی نیستند به آموزشهای پیش از ازدواج را چالش بعدی بیان میکند و میگوید: دستگاههای زیادی دارند این آموزشها را ارائه میدهند با کیفیت و شیوهای که ما از آن اطلاعی نداریم. میدانیم که این آموزشهای چندگانه و گاه نادرست مخاطبان اصلی آموزشهای ما را سردرگم و دلسرد میکند. با خودشان میگویند فلان دوره را شرکت کردم و به دردم نخورد. دوره بهزیستی هم یکی مثل بقیه. حقالزحمهای که بهزیستی بابت این آموزشها به مراکز مشاوره و مربیان هم میدهد، یک مسئله است. آنقدر نیست که مربی بقیه کارهایش را بگذارد کنار و بخواهد فقط طرحهای بهزیستی را پوشش بدهد.
مقاومتبرای آموزشازدواج
در سال ۱۴۰۰زندگی میکنند، اما تصورشان در مورد وضعیت جامعه و جوانهای دم بخت در سالهای دهه ۵۰و ۶۰باقی مانده است. تصور این عده این است که آموزشهای پیش از ازدواج، هرچند بهصورت رسمی و از سوی دستگاهی مسئول باشد، چشم و گوش نوجوانها و جوانها را باز میکند و راه انحراف را نشانشان میدهد.
وقتی از ضیایی درباره نقش احتمالی این طرز فکر به عنوان مانع آموزشهای پیش از ازدواج میپرسیم، میگوید: به ویژه وقتی به مبحث عشق میرسیم، همیشه این چالش را با برخی ارگانها داریم. مواردی را داشتیم که برنامه را تعطیل کردند و گفتند آموزشهای انحرافی میدهید. معتقدند نباید اینها را آموزش داد و چشم و گوش جوان را باز کرد.
کارشناس مسئول معاونت پیشگیری بهزیستی خراسانرضوی ادامه میدهد: ما حتی گاهی در آموزش مبحث آشنایی طرفین هم با مسئله مواجه میشویم. میگویند شما دارید روابط دوستی دختر و پسر را ترویج میکنید، درحالیکه در متون آموزشی ما بر آگاهی و حضور خانواده در فرایند آشنایی تأکید و برای آشنایی حد و مرز گذاشته میشود. این صحبتها که به دلیل ناآگاهی، تعصب و نگرشهای قدیمی است، به تعطیلی دوره هم منجر شده است. برای همین الان سعی میکنیم پیش از شروع دوره، متون را در اختیار دستگاه مجری دوره قرار بدهیم و رضایتشان را جلب کنیم. در مجموع شرایط بهتر و نگرشها نسبت به قبل، قدری بازتر شده است.
نظر شما