بیشتر منابع، آغاز برنامهی توانبخشی مبتنی بر جامعه را با اعلامیه کنفرانس جهانی مراقبتهای بهداشتی اولیه در آلماآتای قرقیزستان در سال ۱۹۷۸ همزمان میدانند و معتقدند بیانیه پایانی این کنفرانس، سازمان بهداشت جهانی را به تدوین برنامهی سیبیآر کشاند.
این اعلامیه تأکید میکند که مراقبتهای بهداشتی اولیه باید برای همهی ساکنان یک جامعه در نظر گرفته شود. قاعدتا معلولین نیز شهروندان یک جامعه هستند و به نظر میرسد همین تأکید مبنای برنامهی توانبخشی مبتنی بر جامعه شد.
دولتها به نمایندگی از کل جامعه، اقداماتی را برای بهبود وضعیت بهداشت، سلامت، تغذیه، دسترسپذیری، آموزش، فرهنگ سازی و حضور اجتماعی فعال افراد دارای معلولیت انجام میدهند؛ این همان تفسیر سیبیآر است.
به نظر میرسد اولین حرکت فراگیر برنامه توانبخشی مبتنی بر جامعه در ایران به گفتهی معاون توانبخشی سازمان بهزیستی، به سال ۱۳۷۴ برمیگردد که سازمان بهزیستی به عنوان متولی و مطالبهگر حقوق افراد دارای معلولیت، اولین گروه کارشناسان توانبخشی استانها را در تهران گرد هم آورد تا آموزشهایی را در زمینهی اجرایی کردن برنامه ارائه کند.
آغاز کار سیبیآر در خراسان رضوی
منوچهر عدالتجو، به گفتهی خودش اولین کارشناسی بود که در همین سال از بین کارشناسان خراسان رضوی در این آموزشها شرکت کرد.
او که اکنون مسؤول واحد فنآوری اطلاعات و تحول اداری بهزیستی خراسان رضوی است میگوید: قرار بود همهی نهادهای اجتماعی، سمنها، دستگاههای اجرایی مرتبط و افراد سرشناس روستاها در این کار مشارکت داشته باشند و منابع از طریق خودیاری مردم تأمین گردد.
وی اذعان دارد که برنامهی سیبیآر با همهی افت و خیزها رشد بسیار خوبی داشته و اگر دستگاههای اجرایی مرتبط و بخصوص رسانهها و نهادهای فرهنگی مثل صدا و سیما بیشتر در این زمینه کار میکردند، اکنون شاهد موفقیت بیشتری بودیم.
به گفتهی معاون توانبخشی سازمان بهزیستی، نقشهی راه سیبیآر که به ماتریس معروف است سلامت، آموزش، معاش، مباحث اجتماعی و توانمندسازی را ۵ آیتم این نقشه راه عنوان کرده است.
دکتر محمد نفریه اضافه میکند: آیتمهای این برنامه کاملا روشن میکند که اجرای آنها، رویکرد چندبخشی دارد و چندین دستگاه و نهاد باید همکاری کنند تا این برنامه اجرایی شود.
از کجا شروع کردیم و چه مراحلی را گذراندیم
اجرای ماتریس، بخصوص در کشوری که هماهنگی بین دستگاهی، کار دشواری است، راه پرپیچ و خمی پیش رو داشت و سازمان بهزیستی در سطح مقامات ارشد این دستگاهها، جلساتی گذاشت و تفاهمنامههای امضا کرد اما اوضاع آن طور که باید پیش نرفت و نمایندگان اجرایی این دستگاهها در سطوح استانی، چنانکه باید تمایلی به مشارکت نشان ندادند.
از طرف دیگر، محیطهای اجتماعی روستاها چندان آمادهی این مشارکت جمعی نبود و مسئلهی دیگر رابط بین سازمان بهزیستی و اجتماع روستایی بود که قدم به قدم در اجرای برنامه، همراهی، هدایت و راهنمایی کند.
کار بسیار دشواری آغاز شد و هزاران نفر در سطح کشور به صورت پارهوقت جذب شدند که بتوانند نقش رابط یا تسهیلگر را بازی کنند. این واژه، بیشتر پیوند معنایی ظاهری را در نظر گرفته بود و گرنه در متن برنامهی اصلی، سیبیآر ورکر آمده بود که معادلی در فارسی ندارد و اگر قرار بود ترجمهی لفظ به لفظ صورت گیرد، نتیجه، لغت زمخت و تا حدی سطح پایین بود. اما برنامهریزان سازمان بهزیستی، هوشمندانه این لغت را که پیش از آن در قاموس بهزیستی ایجاد شده بود بکار گرفتند و خیلی خوب هم جا افتاد.
به هر حال اجرای برنامه در خراسان رضوی ابتدا با پایلوت روستایی در نیشابور و سپس مشهد آغاز شد و رفته رفته به عنوان یک برنامهی دائمی، تمام شهرهای خراسان را در برگرفت، به شکلی که در سال ۹۴ اعلام شد که جشن صد درصدی پوشش روستاهای ایران در این برنامه، برگزار میشود و این جشن، در همان سال طی مراسمی در مشهد با حضور مدیران ارشد سازمان بهزیستی برگزار گردید.
صد در صد روستاهای خراسان رضوی پوشش گرفتند
کارشناس سابق برنامهی سیبیآر بهزیستی خراسان رضوی میگوید: منظور ما از پوشش صد در صدی این بود که ما پایگاه اجرای برنامه را در تمام روستاهای خراسان رضوی ایجاد و یک تسهیلگر محلی در تمام روستاها مستقر کرده بودیم.
معصومه شهبازی یادآور میشود: به جز این، اگر بخواهیم معنای دیگری برای پوشش صد درصدی در نظر بگیریم معنای صحیحی نیست چون پوشش صد در صدی معلولین یک روستا که فقط برای چند روز ممکن است معتبر باشد چرا که هر لحظه ممکن است معلول یا سالمند دیگری به روستا اضافه شود که هنوز شناسایی نشده و خدماتی هم به او داده نمیشود.
نفریه، معاون توانبخشی سازمان بهزیستی میگوید: هر سال ۴۸۰ هزار نفر در سراسر کشور از خدمات برنامهی توانبخشی مبتنی بر جامعه بهرهمند میشوند.
در خراسان رضوی نیز وضعیت خیلی خوب و امیدوار کننده است. کارشناس سیبیآر بهزیستی خراسان رضوی میگوید: با تلاشهایی که در طول ۲۰ سال گذشته در سطح استان شده و دهها کارشناس و صدها تسهیلگر در آن نقش داشتهاند امروز پوشش واقعا خوبی در سطح روستاهای استان داریم.
زهرا فردوسی میگوید: چون قرار بود برنامه با مشارکت فعال افراد بومی اجرا شود طبیعی بود که خدمات استاندارد ایدهال توانبحشی را نداشته باشیم. باید در نظر بگیریم که سیبیآر یک برنامه جامع بود که دست کم باید چندین دستگاه فرهنگی در خدمت اطلاعرسانی گستردهی آن قرار میگرفتند و این برنامه در سطح وسیع تبلیغ میشد که نشد. از طرفی، امکانات حواشی شهر و روستاها ضعیف است و نیروهای توانمندی که تسهیلگر ما بشوند و قادر باشند کار را پیش ببرند و مطالعات را به روز نگه دارند و در آموزشها شرکت کنند وجود نداشت. اما به هر صورت، ما کیفیت را فدای کمیت نکردیم و همیشه معتقد بوده و هستیم که سیبیآر باید اجتماعمحور باشد.
دستگاههای مرتبط همکاری نکردند
محمد عارف آرام، جانشین توانبخشی بهزیستی خراسان رضوی نیز در این زمینه میگوید: آنچه در ابتدا در نظر داشتیم این بود که از امکانات محلی استفاده کنیم و این طور نبود که یک اعتبار قابل توجه را در این برنامه در نظر بگیریم. باید کاری میکردیم که منابع محلی فعال شوند و این شاید سختترین قسمت برنامه بود، چون راضی کردن منابع انسانی و مالی محلی برای مشارکت در این برنامه، یک اقدام فرهنگی گسترده را میطلبید و از طرفی قرار بود خانههای بهداشت، دهیاریها و شوراهای اسلامی روستاها، بسیج و روحانیون روستا که هر کدامشان از دستگاه متبوع خودشان دستور کار میگرفتند در این برنامه مشارکت کنند. قاعدتا این اتفاقی نبود که بسادگی رقم بخورد.
خانم شهبازی کارشناس سابق سیبیآر در بهزیستی خراسان رضوی معتقد است با همهی این موانع، شوراهای سیبیآر تقریبا در تمام روستاها تشکیل شد و در اکثر روستاها نیز عملکرد قابل طرح داشت، اما طبیعی است که به خاطر شرایط و مسائل بومی، وضعیت جغرافیایی و اقلیمی، شرایط آب و هوایی، مسائل زیستمحیطی، وضعیت اقتصادی سالهای اخیر و نیز کنشهای اجتماعی، این عملکرد در روستاهای مختلف، بسیار متفاوت بود.
مشکل دستمزد تسهیلگران هم بود
آقای آرام به یک مشکل دیگر هم اشاره میکند: ما توقع داشتیم که یک خانم یا آقای لیسانسه که مدتی آموزش دیده، برود به روستا، روزی چند ساعت وقت بگذارد و زمینهها را برای کار گستردهی مشارکتی آماده کند. در مقابل، مبلغی که به این تسهیلگر میپرداختیم به هیچوجه کافی نبود و او حتی نمیتوانست هفتهای چند ساعت را هم صرف این کار کند. ولی از حق نگذریم که این تسهیلگران، از جان و دل کار کردند و با وجود همهی ناملایمات و کمبودها، شوراهای سیبیآر را در روستاها تشکیل دادند و دهیار و بسیج و روحانیون و اعضای شورای اسلامی و خیرین را پای کار آوردند.
با همهی اینها سازمان بهزیستی کشور به این نتیجه رسید که باید اعتبارات بیشتری برای رونق گرفتن برنامهی سیبیآر تزریق کند. به همین خاطر در اعتبارات سنواتی بهزیستی، مبالغ معینی برای بخشهای مختلف سیبیآر در نظر گرفته شد.
تقریبا در سالهای ۹۰ تا ۹۵ همزمان با تصمیمات کوچکسازی دولت و واگذاری کارها به بخش خصوصی، در بهزیستی، مؤسسات خصوصی خدمات بهزیستی راهاندازی شد که بخشی از کار آنها مربوط به سیبیآر شد. پروندههای مددجویانی که در برنامه شناسایی شده بودند یا پروندههایی که از قبل در بهزیستی وجود داشت به این مراکز واگذار گردید و آنها شروع کردند به خدمترسانی به مددجویان روستایی.
این بخش هم با چالشها و موانعی مواجه بود که مانند هر کار تازهای باید به تدریج و با سعی و خطا، مرتفع میگردید.
شبکهسازی و ارتباط گیری مراکز سیبیآر در سطح کشور
آقای آرام میگوید: آن چیزی که مد نظر دولت بود این بود که بخش خصوصی خودش وارد شود و قانون مدون نداشتیم. بنا بر این در واگذاری ها نتوانستیم مبلغ کارمزد خوبی را پرداخت کنیم. با هزینهی کمی که ما میدادیم و امکانات دولتی محدودی که داشتیم، کار چندان پیش نرفت. هم به خاطر تخصصی بودن خدماتی که باید انجام میشد هم به جهت مبالغ کمی که ما پرداخت میکردیم، مرکز غیر دولتی نمیتوانست کار کافی و مطلوب انجام دهد.
همزمان با این مسائل، سازمان بهزیستی کشور هم جوانب دیگری از برنامه را توسعه میداد و مثل الگوی جهانی که در بعضی از کشورهای دیگر اجرایی شده بود، شبکهسازی مراکز سیبیآر در دستور کار قرار گرفت که البته به خاطر نبود حس مشارکت اجتماعی و فرهنگ کار گروهی که مانع بزرگی در راه توسعه است، این قسمت کار هم در سطح مطلوب پیش نرفت.
دکتر نفریه ضمن اینکه این بخش از برنامه را جزو مراحل اول آن توصیف میکند از موفقیت یا عدم موفقیت آن سخنی نمیگوید. اما اینکه در حال حاضر، این شبکهها فعال نیستند نشان میدهد که کار شبکهسازی، به اهداف خود نرسید.
کار توانبخشی مبتنی بر جامعه، جوانب مختلفی داشت و دهها فعالیت فردی، خانوادگی و اجتماعی را در برمیگرفت. مثلا اگر یک معلول در روستا شناسایی میشد باید برایش تشکیل پرونده میدادند، پرونده به کمیسیون تشخیص معلولیت میرفت که برایش درجه معلولیت تعریف و در فهرست مددجویان قرار گیرد تا کمکهای مالی احتمالی برایش برقرار گردد.
خیلیها کار کردند و نتایج خوبی هم گرفته شد
وجه دیگر موضوع، آموزش خود مددجو و خانوادهاش بود که او را مثل یک فرد عادی حساب کنند و همهی امکانات زندگی را برایش مهیا کنند. این کار دشواری بود که در بسیاری روستاها تا حدودی انجام شد و خانوادههای زیادی در این آموزشها شرکت کردند. کار تسهیلگران در این بخش طاقتفرسا بود و گاه نتیجهی یک ماه کار مداوم، فقط آگاهسازی یک خانواده میشد و نتیجهاش این میشد که کودک معلولی راهی مدرسه شود یا از کنج عزلت منزل خارج گردد و در محله و روستای خودش، به گردش درآید و مردم و جامعه را ببیند و تعامل با دیگران را یاد بگیرد.
تهیهی وسایل کمکتوانبخشی، امکانات تحصیلی و آموزشی، مناسبسازی خانه و محل زندگی، دسترسپذیری امکانات زندگی اجتماعی، یکپارچهنگری محیط آموزشی، شکستن مقاومت افراد و مدیرانی که حاضر به پذیرش معلولین در محیطهای آموزشی و اجتماعی نبودند، وارد کردن خیرین و معتمدین محلات و روستاها برای کمک به زندگی معلولین و بالاخره، دعوت کردن و اقناع منابع مرجع مثل بسیج، روحانیون، شوراهای اسلامی و گروههای جهادی برای توجه بیشتر به معلولین و اطلاعرسانی در تریبونها و رسانههای محلی، کار گستردهای بود که بهزیستی به همراه تسهیلگران، کارشناسان سیبیآر در شهرستانها، موسسات توانبخشی غیر دولتی، مؤسسات خیریه و مراکز خدمات بهزیستی که به مددجویان خدمت رسانی میکردند و خیلی افراد و نهادهای دیگر، این کار بزرگ را اجرایی کردند و امروز، افتخار داریم که صدها و هزاران معلول در سطح روستاها و محلات حاشیهای شهر، شناسایی شده و در حال خدمتگرفتن از بهزیستی هستند.
دستور العمل نظارتی جدید در حال تدوین است
همچنین صدها فرد دارای معلولیت از منازلشان خارج گردیده و در حال تحصیل، فعالیت اجتماعی و زندگی شهروندی هستند و در چرخهی توسعهی اجتماعی مشارکت مینمایند.
کارشناس برنامهی سیبیآر بهزیستی خراسان رضوی میگوید: مشکل اصلی که در این برنامه وجود داشته این بوده که پایش و نظارت در آن دیده نشده بود و یک دستور العمل اولیه در این زمینه بود ک قدیمی بود و کافی نبود.
خانم فردوسی میگوید: از کارشناسان سیبیآر در چهار استان کشور خواستند که به تهران بروند و در تدوین دستور العمل پایش و نظارت جدید، همکاری کنند. من یکی از این چهار کارشناس هستم که بر اساس مشکلاتی که در جریان کار دیده بودیم دستور العمل را با کمک سایر کارشناسان تدوین کردیم و امیدواریم این دستور العمل، از اواسط امسال اجرایی شود.
وی همچنین از ورود مراکز مثبت زندگی به برنامهی سیبیآر میگوید و میافزاید: ما در مناطقی که مؤسسات خدمات بهزیستی، شرایط تبدیل و تغییر وضعیت به مراکز مثبت را نداشتند از همان مراکز خدمات بهزیستی که از عملکردشان راضی باشیم استفاده میکنیم و در برخی مناطق از ظرفیت مراکز مثبت بهرهمند خواهیم شد.
وی تأکید میکند: به هر حال عمدهی کار در بخش غیر دولتی خواهد بود و میخواهیم کار مددکاری و کارشناسی قوی و اثربخش انجام دهیم که البته منابع هم در این طرح دیده شده و امیدواریم با تزریق منابع مناسب، این بخشها فعالتر شوند. از این پس، دستمزد بر اساس عملکرد پرداخت میشود و قطعا هر مرکزی که فعالیت مؤثرتر، بیشتر و مفیدتری داشته باشد کارمزد بهتری میگیرد.
پایش و نظارت، کار را بهتر میکند
خانم فردوسی میگوید: در دور جدید فعالیت، پایش و نظارت به صورتی خواهد بود که به ازای توانمندسازی و بازتوانی افراد دارای معلولیت، مشوقهایی برای مراکز در نظر گرفته میشود. مددکار باید بتواند با کار علمی و اجتماعی، مددجو را به سمت استقلال و بازتوانی ببرد بشرط اینکه بحث مستمریها و پرداخت به مددجویان هم ضابطهمند شود.
آقای آرام در این زمینه اضافه میکند: منظور این است که وقتی پرداختیهای مختلف به مددجو زیاد میشود و سطح زندگی در مناطق روستایی، نسبتا پایین است بنا بر این نیاز مددجو برطرف میشود و نیازی به فعالیت و کار نمیبیند. بنا بر این باید پرداخت ها به گونهای باشد که انگیزهی فعالیت اجتماعی در او تقویت شود و مشوقهایی برای فعالیت اجتماعی در نظر بگیرند.
جانشین توانبخشی بهزیستی خراسان رضوی یادآور میشود: امیدوایم با آمدن مراکز مثبت که حالا تعداد مراکز مرتبط با سیبیآر به ۵۰ مؤسسه در سطح استان میرسد بتوانیم خدمات کیفیتر و بهتری به مددجویان ارائه دهیم.
وی تأکید میکند: البته مراکز مثبت باید در این زمینه آموزش ببینند که در حال آموزش مددکاران هستیم چون اگر کار را به افراد ناآشنا به برنامه بسپاریم ممکن است خروجی خوبی نداشته باشد.
مراکز مثبت باید آموزش ببینند
خانم فردوسی نیز در این مورد مثال میزند: برخی گزارشها از فعالیتهای مراکز مثبت میرسد که با بنیان علمی برنامهی سیبیآر در توانمندسازی تناسب ندارد. اینکه ما سبد غذایی بدهیم کار خوبی است اما اگر همهی اقدامات ما در همین زمینه محدود شود، این خلاف جهت توانمندسازی و مستقلسازی است. باید کمکهای نقدی و سبد غذایی به عنوان مشوق توانمندسازی ساماندهی شود نه اینکه مستقیم و به هر شکل و بهانهای به مددجو داده شود چون انگیزهی فعالیت از او گرفته میشود.
آقای آرام نیز میگوید: برخی مؤسسات را داریم که عملکردشان نان گرفتن از نانوایی و دادن به مددجویان است که این ربطی به توانمندسازی و سیبیآر ندارد و با اهداف توانبخشی مبتنی بر جامعه هم تناقض دارد. به همین خاطر میگوییم مراکز مثبت باید آموزش تخصصی ببینند و برنامه را در جهت اهداف خودش پیش ببرند.
نظر شما