به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل، مبارزه با رژیم پهلوی از طریق اقدامات عامالمنفعه، رسیدگی به وضع مجروحان و زخمیان شرکتکننده در راهپیماییهای ضدپهلوی از سوابق مبارزاتی و عضویت در حزب جمهوری اسلامی و بنیانگذاری آموزش کمکهای اولیه در دوران مبارزات مردم با رژیم شاهنشاهی از کارهای تشکیلاتی مردی است که در تیرماه بیش از هر ماه دیگری از او سخن گفته میشود؛ در آستانه ۷ تیر سالروز شهادت وی و ۲۵ تیر سالگرد تأسیس بهزیستی فرصت را مغتنم شمرده و با دکتر «احمد فیاضبخش» فرزند ارشد شهید بزرگوار به گفتگو نشستیم.
_ به عنوان اولین سوال بفرمائید، استراتژی شهید فیاضبخش از تدوین و تأسیس بهزیستی چه بود؟
شهید فیاضبخش با انقلاب و حتی با تأسیس بهزیستی، خدمترسانی به محرومان به ذهنش خطور نکرد بلکه قبل از تشکیل بهزیستی در دوران نوجوانی و جوانی با امکانات کم خود بهزیستی کوچکی را در راستای کمک محرومین و نیازمندان در خانه ایجاد کرده بود به عنوان مثال با پسانداز خود صندوق قرضالحسنه تشکیل داده بود و به دیگران کمک میکرد و این امداد با گذشت زمان انواع و اقسامی به خود گرفت و اقدامات خیرخواهانه خود را در سه حیطه بهزیستن، درمانی و فرهنگی انجام میداد.
در این راستا با توجه به نزدیکی شهید فیاضبخش به حضرت امام خمینی(ره) و استقرار وی در تیم پزشکی شخصیتهای انقلابی همچون مقام معظم رهبری، شهید بهشتی، شهید مطهری و ... بعد از انقلاب از تفکرات شهید فیاضبخش استفاده کردند و با قدم برداشتن وی در حوزه پزشکی و بهزیستی نهایتاً با پیشنهاد تشکیل تنها نهاد حمایتی تیم ۳ نفرهای را با حضور شهید باقر لواسانی و جعفر لواسانی(معاون اسبق توانبخشی) تشکیل میدهند و تفکر بهزیستی در این حلقه با خدمترسانی در حوزه توانبخشی به مجروحان و معلولان شکل میگیرد.
شهید فیاضبخش ظرفیت بالایی را برای بهزیستی به عنوان تنها ارگان حمایتی رفاه اجتماعی درنظر میگیرد؛ از اینرو پیشنهاد اولیه وزارت رفاه و تأمین اجتماعی را مطرح و در شورای انقلاب فرهنگی ارائه میشود که با درخواست عنوانی کوتاهتر، پیشنهاد وزارت بهزیستی مطرح و پست وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی کشور به وی ابلاغ میشود که پس از شهادتش پست وزیر مشاور در هیئت دولت حذف و بهزیستی به عنوان زیرمجموعه وزارت بهداشت، مستقل فعالیت خود را ادامه میدهد.
_ شهید فیاضبخش چه دوران تصدی داشتند و چه اقدامات مهمی را در دوره تصدیگری خود انجام دادند؟
شهید فیاضبخش ۲۵ تیرماه ۱۳۵۹ بهزیستی را تاسیس کرد و ۷ تیرماه ۱۳۶۰ در فاجعه بمباران حزب جمهوری به شهادت رسید که در دوران کمتر از یکسال تصدی خود با تصویب تشکیلات و تفکر سیستمی ساماندهی سازمانهای مردمنهاد و خیریهها را در دستور کار قرار داد و با بهرهگیری از الگوهای کشورهای توسعهیافته توانبخشی را برای معلولان پیادهسازی کرد. جالب است بدانید که در این مدت وزارت خارجه پیشنهاد جابجایی به ساختمانی در شمالشهر را به شهید فیاضبخش دادند و با پاسخ منفی مواجه شدند و ساختمان کنونی را برای دسترسی آسان قشر محروم جامعه حفظ کردند.
_ به عنوان ثمره شهید فیاضبخش از چه زمانی به بهزیستی ورود پیدا کردید؟
در طی سالهای گذشته والده ارتباط خود را با بهزیستی حفظ کرده بودند اما از سال ۱۳۷۲ همزمان با فارغالتحصیلی در سازمان حضور داشتم که بعد از آن با فراهم آمدن فرصت مطالعاتی به خارج از کشور رفتم و در زمان مراجعتهای کوتاهمدت به ایران با مسئولان بهزیستی دیدار میکردیم تا اینکه سال ۱۳۸۴ با بازگشت به ایران به عنوان عضوی از هیئت علمی دانشگاه تهران منصوب شدم و علاقمند به همیاری بهزیستی در پروژههای تحقیقاتی بودم؛ چنانکه تخصص ارتوپدی را رها کردم تا خادم بهزیستی باشم. از همان دوران در طرح و تدوین برنامههای استراتژیک معاونت اجتماعی حضور داشتیم اما به دلیل نقدها حضور کمرنگ شد ولی سعی کردم بر حسب وظیفه فامیلی ارتباط را با سازمان مقدس بهزیستی حفظ کنیم که با فراز و فرودهایی در سه دوره گذشته روبرو بود.
_ دوران شکوفایی بهزیستی را چه زمانی میدانید؟
یکی از شاخصترین دوران بهزیستی سال ۶۸ تا ۷۲ مربوط به تصدی دکتر محمدی بود که اقداماتی ریشهای همچون تأسیس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تدوین رشتههای مورد نیاز با حوزه بهزیستی با همکاری دکتر جغتایی صورت گرفت که متأسفانه با بدسلیقگی این نهاد علمی از دست رفت و هم بدنه کارشناسی سازمان در راستای ارتقاء شغلی و هم جامعه هدف از بهرهمندی از متخصصین دانشگاه فرصتهای ویژهای را از دست دادند.
تأسیس معاونت پیشگیری و همچنین تغییر نگرش به بهزیستی از دیگر اقدامات مفید و مؤثر در این دوران بود که این تغییر نگرش در دوران تصدی دکتر محمدی، بهزیستی به سازمانی تخصصی بدل شد و مورد استقبال افراد متخصص قرار گرفت؛ این فرصت جدید اقتضاء کرد بدنه سازمان ارتقاء دانشی داشته باشند؛ لذا به واسطه برکت انقلاب، آدمهای متخصص به بهزیستی ورود پیدا کردند.
شاید یکی از آرزوهایم ورود به سازمان بهزیستی کشور بود؛ شاید مقام جذابیتی نداشت اما بهزیستی از حیث احساس مسئولیت و تعلق خاطر برایم فرصت خدمت بود.
_ و سخن آخر ...
همیشه باید مراقب باشیم که در هر موقعیتی میراث چه افرادی را به دوش میکشیم و بدانیم جامعه هدف بهزیستی از کودکی صبوری را آموختند و دعایشان کولاک میکند. اگر حواسمان به دعای فرد ایزوله یا همان آدمهای دنیایی در خلوت خود با خدا باشیم، دیگر به فکر قدرت و مکنت نمیافتیم و عاشقانه آنها را مواظبت و مراقبت میکنیم؛ چراکه آنها را مظهر قدرت خدا میدانیم.
نظر شما