حال و هوای خانه فرزندان گلزار علوی در شب اربعین با همهجا فرق میکند. تمامی پسران مرکز مشکی پوشیدهاند، یکی در حال نصب پرده است، دیگری گٌلها را در سینه میچیند، آن یکی در حال آماده کردن وسایل پذیرایی است و هرکدام به طریقی آماده استقبال از دوستانشان میشوند. مسئولین بهزیستی، خیرین، مددکاران و مربیهای مرکز و... همه امروز میهمان این مرکز هستند و منتظرند تا پسران برسند و به استقبالشان بروند
حال و هوای " بی بی" مرکز با همه فرق میکند. خانم مسنی که همه پسرهای مرکز او را " بی بی" صدا میکنند. چادر سفیدِ رنگیاش را پوشیده، اسپند دود میکند و دلتنگ و نگران از همه زودتر دم در ایستاده و مدام کوچه را سرک میکشد که پسران کی از راه میرسند.
حمید با دست گل ها دم در کنار بی بی ایستاده و گاه گاهی غر میزند و میگوید: "بی بی خیلی زود پایین آمدیم، خسته شدم" و بی بی با لبخند پاسخ میدهد که نمیدانی چقدر ثواب دارد انتظار برای آمدن کربلاییها، وقتی به استقبال کسانی که از زیارت آمدهاند، میروی، خداوند به واسطه رحمت الهی، ثوابی به اندازه ثواب آنها برایت لحاظ میکند.
ماشین پسرها از ابتدای کوچه که نمایان میشود، دیگر همه جمع شدهاند. صدای مداحی در کوچه طنینانداز میشود. پسران سرها را پایین انداختهاند. چفیهها تمام سر و صورتشان را پوشانده، اشکریزان از ابتدای کوچه تا درب خانه گام برمیدارند، حال و هوایشان بسیار منقلب کننده است. مثل انسانی که غمگین است یا دلتنگ، خجل است یا شرمنده و... حدث زدن حس وحالشان کار بسیار دشواری است.
مدیرکل بهزیستی خراسان رضوی به استقبال پسرها میرود. تک تک آنها را به آغوش میکشد و میبوسد. میگوید پسر خودم نیز الان از کربلا رسیده، مادرش دنبال او رفته و من ترجیح دادم به استقبال 14 پسر خلف خودم بیایم. بین یک و چهارده منطق حکم میکرد که دیدن و استقبال از 14 پسرم را انتخاب کنم.
دکتر فیروزی خطاب به پسرها میگوید: دوست داشتن اهل بیت(ع) تقوای الهی و دلی پاک میخواهد. هرکس خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین(ع) و حب زیارتش را در قلب او میاندازد. عشق به اهل بیت(ع) چشمهای است که هرچه از آن بنوشید، تشنهتر میشوید. خوشا به سعادت شما که در جوانی گام در این مسیر گذاشتید. زائر امام حسین(ع) شفیع صدنفر در روز قیامت است. التماس دعای مخصوص دارم که شفاعت ما را در روز قیامت عهده دار شوید.
بیبی اسفند به دست و گریه کنان به سمت پسرها میرود. اسپند دور سرشان میچرخاند و قربان صدقهشان میرود. پسرها احاطهاش میکنند و با حرفزدن سعی دارند که حال و هوای بی بی را عوض کنند، گویا طاقت دیدن گریههای او را ندارند و خطاب به بی بی میگویند که ثانیهای او را فراموش نکرده و از یاد نبردهاند و همهجا در ذهن و جلوی چشمشان بوده است.
در حرم امام علی(ع) احساس یتیمی نمیکردم
محمد 14 سال سن دارد، از تجربه سفرش میپرسم و میگوید: همه مکانهایی که رفتیم حال و هوای خاصی داشت ولی حرم امام علی(ع) تنها جایی بود که برای اولینبار در زندگیم احساس یتیمی نمیکردم. انگار دیگر یتیم نبودم. حس میکردم یک انسان قوی مثل کوه پشتم ایستاده و حمایتم میکند.
از شنیدن حرفش، رعشه بر تنم میافتد. همین جملهاش به قدری برایم سنگین است که توان پرسیدن سوال دوم را پیدا نمیکنم. با خودم میاندیشم آخر همه امام علی(ع) را به عنوان پدر مهربان یتیمان میشناسند. مگر نه این است که حضرت همواره میگفت" بر هیچ چیزی مثل کودکان یتیم آه نکشیدهام" و در وصیتنامه خود تاکید میکند که " هر کسی که از دلسوزی و مهر دست نوازش بر سر یتیمی بکشد، خداوند رحمان به هر تار مویی که از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مینویسد"
به سراغ پسری میروم که در گوشهای از حیاط به دور از همه نشسته، چفیهاش را روی سرش کشیده و به مداحی گوش میدهد و در خودش فرو رفته است. علیرضا 19 سال سن دارد. از سفرش که میپرسم، میگوید: "پایم که به مشهد رسید، گریه کردم و افسوس خوردم. دوست داشتم از همانجا دوباره برگردم کربلا. دلم نمیخواست به زندگی عادی و معمول بازگردم".
پسر دیگری در جمع دوستانش ایستاده و میگوید: هیچوقت فکر نمیکردم به حرم امام حسین(ع) بروم و برای خودم چیزی نخواهم. از لحظهای که وارد حرم شدم برای دوستها، مربیان، اطرافیان و همه آنهایی که التماس دعا گفته بودند فقط دعا کردم. خودم را کامل فراموش کرده بودم و بقیه جلوی چشمهایم بودند.
مرتضی بیدل، مسئول فنی خانه فرزندان گلزار علوی که در این سفر همراه بچهها بوده است، میگوید: چندباری تلاش کردم که به کربلا بروم و هربار با مشکلی مواجه میشدم و امکانش برایم مهیا نمیشد. مدام گلایه میکردم که امام حسین(ع) چرا من را نمیطلبی. چرا همه به زیارتت میآیند و من هر دفعه طوری به مشکل میخورم که ناتوانم از آمدن پیش شما.
او ادامه میدهد: در این سفر تا از مسافت دور چشمم به ضریح افتاد و حالوهوای بچهها، منقلب شدن و اشک ریختنشان را دیدم، گفتم امام حسین(ع) شرمندهام. اینهمه مدت من را نطلبیدی و حالا با چه کسانی همسفر کردی. ممنونم که چنین فرصتی را برایم مهیا کردی تا با این بچهها که از آب زلالتر و از هرچه در این دنیاست، قلبهایشان پاکتر است به زیارتت مشرف شوم.
علی صباحی،کارشناس مسئول امور کودکان و نوجوانان بهزیستی خراسان رضوی که در این سفر همراه بچهها بوده است، میگوید: بچه ها در این سفر مسائل بسیاری را بهصورت ملموس تجربه کردند و آموختند که به هیچ صورت دیگری نمیشد به آنها آموزش داد. تمام مسائل را باید متناسب با مقتضیات سن و سال و درنظر گرفتن شرایط بچهها به آنها آموزش داد تا این یادگیری پایدار شود. از خود گذشتگی یکی از مفاهیمی بود که آنها در این سفر بسیار تجربه کردند.
وی ادامه میدهد: از روز اول بهمنظور آشنایی بچهها با واقعه کربلا و فلسفه قیام امام حسین(ع) در موقعیتهای مختلف مانند اتوبوس، قطار، خوابگاه، حین پیادهروی و... یکسری سوالات هدفدار از آنها میپرسیدم. برای اینکه بچهها بتوانند درک بهتری از واقعه داشته باشند در مسیر پیادهروی در موقعیتهای مختلف سعی میکردیم برایشان بازسازی واقعه کربلا را انجام دهیم تا بهصورت عینی و ملموس بتوانند مسائل را درک کنند.
صباحی افزود: زمانی که میپرسیدم بچهها این سفر باعث شد چه ویژگی خوبی در شما تقویت شود؟ پاسخهای متفاوتی میدادند مثلا میگفتند "صبرمان بیشتر شد". به دلیل گرمای زیاد یکی از بچهها در هنگام پیادهروی گرما زده و عرقسوز شد، با اینکه میگفتیم بهتر است با ماشین بیایی و دیگر پیادهروی نکنی، موافقت نمیکرد و به هر طریقی پابهپای بقیه بچهها آمد. یکی دیگر از بچهها میگفت "شناختم نسبت به خودم بیشتر شده و فکر نمیکردم بتوانم این مسیر را تا پایان بیایم"، دیگری میگفت "احساس همدلی و وابستگیام به گروه زیاد شده است" .
وی با بیان اینکه تیم بسیار منسجم و همدلی داشتیم، گفت: خدا رو شکر هیچ مشکلی در طول سفر برایمان پیش نیامد. سمت شب که خبری از گرمای تیز آفتاب نبود، پیادهروی و سمت صبح استراحت میکردیم. این 14 پسرمان از سه مرکز انتخاب شدند و از مراکز دخترانمان هم 3 نفر به این پیادهروی اعزام شدند. مقدمات سفر از یکماه پیش آغاز شد و پیگیریهای لازم بهصورت کامل برای اعزام بچهها انجام گرفت. خداروشکر همهچیز تا انتها به خوبی پیش رفت. امیدواریم خداوند قبول کند.
نظر شما