منزل سوم کاروان سفر به سرزمین امید؛ نجف اشرف

«نجف» منزلگاه سوم عاشقانی بود که از روز دوشنبه، بار سفرزمینی شان را به سمت سرزمین نینوا بسته بودند. وعده گاهشان ۶ روزپیش روبروی پارک شهرتهران بود. اما دلشان قبل تر از این قرار رسمی، همان زمان که نامشان از قرعه کشی بیرون آمد به سمت نجف پرکشید.

همان هایی که یک روز، جایی کیلومترها دور تر از تهران با یک تماس تلفنی فهمیدند جزو مسافرانی هستند که مولا علی نامشان را در لیست دعوتی های نجف گذاشته است…. روز پنجشنبه  آفتاب نزده، قصه نجف برایشان آغاز شد. درست همان لحظه ای که یک نفر با صدای بلند زایران را بیدار کرد. سرها که به سمت چپ چرخید، گنبد طلایی که درگرگ و میش هوای غبار الود نجف رخش را نمایان کرد، اشک ها از روی گونه ها سرازیرشد. حدود یک کیلومتر دورتر، انعکاس نور روی گنبد طلایی حرم انچنان تابشی ایجاد کرده بود که باورکردنی نبود، افتاب بیرون نزده و کاروان هنوز به هتل نرسیده، زایران کوله ها را زمین گذاشتند.. عده ای سراسیمه به سمت حرم دویدند، زمانی برای تامل نبود. شوق و شعف زایران بویژه اولی ها بقدری زیاد بود که مربی ها برای جا نماندن از بچه ها باید هر لحظه بدنبالشان می دویدند… فاصله هتل تا حرم شاید ۵ دقیقه بیشتر نبود، اما خدا می داند ان دلی که ساعتها و حتی چند شبانه روز بی تاب رسیدن به این لحظه بود، طاقت همان چند دقیقه را هم نداشت… برای همین زایران ، چفیه به گردن با صدای  «حیدر حیدر» به سمت حرم رهسپار شدند.. یک نفر پرچم دار جلودار دسته شد. به حرم که رسیدند، تابشان از دست رفت.. صدای اشکها و بغض ها و ناله ها و… در هم پیچید….شب هنگام قرارشان دعای کمیل بود و سینه زنی….حکمت سفر این بود که شب شهادت رقیه حسین، اینجا در حرم امن امیرالمومنین صدای دل های شکسته بلند شود…بد سرپرست ها گو اینکه به خانه امن پدری رسیده باشند، آنچنان آرام و بی صدا جلو می رفتند و مهمان نوازی می کردند که یادتان می رفت اصلا میزبانتان کیست. گاهی به خیالتان به خانه میزبانی آمدید که فرزندانش را جلوتر از مهنانانش به خانه دعوت کرده است. 

حرم، خانه با ابهت پدر ماست

علی ۱۶ ساله که از خراسان رضوی خودش را به کاروان سرزمین امید رسانده می گوید:
وقتی برای اولین بار وارد حرم حضرت علی (ع) شدم انگار وارد خانه پدری شدم که ابهت زیادی داشت. 
او که از فرزندان بهزیستی است اضافه می کند:اولین بار است که پایم به حرم باز شده به همین خاطرحس خوبی دارم، اصلا فکر نمی کردم روزی برای زیارت در نجف و کربلا حاضر شوم. 

خوشحالم که پابوس حضرت علی رفتم

هادی ۳۵ ساله اهل خراسان جنوبی هم می گوید: وقتی وارد حرم حضرت علی (ع) شدم حس کردم که ادم پذیرفته شده ای هستم که توانستم به پا بوس حضرت علی بیایم. 
او که از گروه ناشنوایان تحت پوشش بهزیستی بود به مترجم خود اشاره می کند و ادامه می دهد:حضرت علی انسان بزرگی است چراکه ما می توانیم از او درس های زیادی بیاموزیم.

کد خبر 64943

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =