با خانواده «فرزندپذیر» همدردی نکنیم!/ رفتار جامعه با والدین فرزندخوانده‌ها چگونه است؟

تاریخچه و سرگذشت کودکی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده به جز والدینش به فرد دیگری ارتباط ندارد. اگر هم در بین خانواده‌ها درباره این موضوع، مثل اینکه بهتر است بچه متعلق به فلان سبک خانواده باشد یا نباشد و یا پدر و مادر زیستی‌اش مشخص باشند یا نه، اختلاف‌نظری وجود دارد باید قبل از ورود کودک به خانه جدیدش برطرف بشود.

گروه خانواده؛ نعیمه موحد: از تصمیم‌های شجاعانه‌ای که یک زن و مرد می‌توانند برای زندگی خود بگیرند، پذیرش کودکی به فرزندخواندگی است. این اتفاق به هر دلیلی که بیفتد نشان از روح بلند زن و مردی دارد که تصمیم می‌گیرند یک کودک را درست مانند فرزند خودشان در آغوش بگیرند و بزرگ کنند.

متاسفانه در فرهنگ جامعه ایرانی پذیرش فرزند به صورت فرزندخوانده هنوز جایگاه خوب خودش را پیدا نکرده است. هنوز بسیاری از خانواده‌ها معتقدند فقط باید بچه‌ خودشان یا در اصطلاح فرزند خونی خودشان را داشته باشند. بعضی دیگر معتقدند که هرکس کودکی را به فرزندی می‌پذیرد مانند یک والد واقعی که فرزندی را متولد می‌کند نیست. بعضی دیگر فرزندانی که به یک خانه پا می‌گذارند را مثل یک فرزند واقعی جدی نمی‌گیرند و در نهایت سوال‌هایی مثل اینکه چرا فرزند آوردید و چرا خودتان بچه‌دار نشدید باعث آزار روحی خانواده‌های فرزندپذیر می‌شود.

در این گزارش، ثریا علوی‌نژاد، دانشجوی دکترای روان‌شناسی و آموزش کودکان استثنایی و کارشناس ارشد مشاوره کودک و نوجوان از نحوه برخورد و تعامل والدین فرزندپذیر با اطرافیانی که با این موضوع نسنجیده برخورد می‌کنند می‌گوید. او همچنین توصیه‌هایی برای اطرافیان نزدیک والدین فرزندپذیر دارند تا بتوانند در عین همراهی بهترین تعامل را با آن‌ها و فرزندشان داشته باشند.

والدین فرزندپذیر فکرهایشان را کرده‌اند

والدینی که کودکی را به فرزندخواندگی می‌پذیرند حتما در ذهن خودشان این موضوع را حل کرده‌اند که من پدر و مادر این فرزند هستم. حتی شاید والدینی باشند که برای فرزندخواندگی در حد 90درصد آمادگی داشته باشند اما همین افراد هم از ابتدا موضوع اینکه بعداز فرزندخواندگی تبدیل به پدر و مادر آن کودک می‌شوند را پیش خودشان حل کرده‌اند.

 در واقع به جز با این باور ذهنی نمی‌شود وارد مسیر فرزندخواندگی شد. در اینجا منظور این نیست که والدین حتما بپذیرند که این فرزند با فرزند خونی آن‌ها تفاوتی ندارد. بعضی از والدین فرزندپذیر همیشه توی ذهنشان این نکته هست که با فرزندشان نسبت خونی ندارند اما باز هم والدین او هستند، نسبت به او احساس تعلق خاطر، مسئولیت‌پذیری و عاطفه دارند.

وقتی والدینی که به این مرحله از آگاهی و توانایی رسیدند کودکی را به فرزندی قبول کنند، وظیفه اطرافیان نزدیک آن‌ها در مستحکم کردن این تصمیم بسیار مهم است. ما بیشتر روی اطرافیان نزدیک مثل پدربزرگ مادربزرگ‌ها، خاله، عمو و... تاکید داریم چون هم تاثیرشان بیشتر است هم بیشتر با والدین فرزندپذیردر ارتباط هستند.

نیازی به همدردی نیست
مهم است که تفاوت همدلی و همدردی را مشخص کنیم پیشنهاد موکد به اطرافیان نزدیک این است که در قدم اول هرگونه توصیه و احساس نگرانی را کنار بگذارند و فقط شنونده باشند. والدین فرزندپذیر به هیچ عنوان به همدردی نیاز ندارند. اگر برای زن و مردی بچه‌دار نشدن یک درد یا غصه باشد، آن‌ها قبل از اینکه تصمیم به فرزندپذیری بگیرند این موضوع را پیش خودشان حل کرده‌اند. پس تاکید یا بازگویی مواردی که مثل «دستتون درد نکنه، ثواب داره این بچه هم بالاخره صاحب پدرو مادر شد!»، یا هر موردی که به فرزندخوانده بودن کودک تازه‌وارد اشاره کند، قطعا والدین را در شرایط حساسی که از نظر روحی در آن قرار دارند، آزرده خواهد کرد.

در همدلی اگر می‌خواهیم فردی را آرام کنیم نباید دنبال ضعف‌های او باشیم. گاهی والدین فرزندپذیر هم مثل پدرومادرهای دیگر از فرزندداری خسته می‌شوند. اینجا اگر به او بگوییم: « باید فکر اینجاش رو هم می‌کردی دیگه! تازه تو که نه بارداری رو تجریه کردی نه روزهای اول زایمان و نوزاداری رو!» فقط همدردی کرده‌ایم که صدالبته در بهتر کردن اوضاع تاثیری نخواهد داشت.اما همدلی این است که در این شرایط بگوییم: « کاملا می‌فهمم چی میگی. همه پدرو مادرها تو این سن بچه، بعضی وقت‌ها خسته میشن. ولی زود تموم میشه و می‌گذره».

همدلی یعنی بیشتر از اینکه راهکار بدهیم فقط خوب بشنویم و قضاوت، ارزش‌گذاری و راهکاردادن را کنار می‌گذاریم.

مراقب زبان توصیه کردن باشید

شاید بعضی از اطرافیان از جمله پدربزرگ و مادربزرگ‌ها بگویند، به هرحال فرزندان ما تجربه‌ای در بزرگ کردن بچه ندارند و ما باید به خاطر خود بچه برای آن‌ها توصیه‌هایی داشته باشیم. این موضوع قابل قبول است و ما هم می‌پذیریم که هر تازه پدرومادری نیاز به توصیه و تجربه بزرگترها دارند. اما نحوه بیان این تجربه مهم است.

گاهی می‌خواهیم به مادرفرزندپذیر توصیه کنیم که می‌گوییم: « من که بچه‌ام را خودم به دنیا آوردم هم این اشتباه را انجام داده‌ام. تو که حق داری چون اصلا نوزادیش رو ندیدی! » اینجا در واقع خواسته‌ایم با مادر همدلی کنیم اما با یک‌سری جملات سمی و تاکید بر اینکه او فرزندش را خودش به دنیا نیاورده، حرف خوبمان را هم خراب کرده‌ایم. اینجا بهتر است بگوییم: « همه مامان‌ها این کار را می‌کنند. تو هم امتحان کن به نظرم جواب می‌دهد» یا « وقتی دختر من همسن پسرت بود این کار را انجام می‌دادم. نظرت چیه تو هم انجام بدی؟»

در واقع توصیه این است که جملات را از حالت امری خارج کنیم و به صورت پیشنهاد یا سوال مطرح کنیم.

چمدان گذشته را باز نکنیم

تاریخچه و سرگذشت کودکی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده به جز والدینش به فرد دیگری ارتباط ندارد. اگر هم در بین خانواده‌ها درباره این موضوع، مثل اینکه بهتر است بچه متعلق به فلان سبک خانواده باشد یا نباشد و یا پدر و مادر زیستی‌اش مشخص باشند یا نه، اختلاف‌نظری وجود دارد باید قبل از ورود کودک به خانه جدیدش برطرف بشود.

وقتی کودک به خانه‌اش آمد اول اینکه قطعا والدین او تصمیمشان را گرفته‌اند و جوانب کار را سنجیده‌اند. دوم هم اینکه هر موضوعی درباره سرگذشت بچه چه بخواهد مطرح بشود، وچه نخواهد مطرح بشود مشخصا در حیطه اختیارات والدین اوست.

اینجا جملات سمی که بعضی‌ها بیان می‌کنند این است که مثلا اگر ببیند کودک کمی شلوغ می‌کند یا مثلا از نظر آن‌ها بی‌ادبی می‌کند سریع بگویند: « خب معلوم نیست پدر و مادرش کی هستند. بالاخره یه سری چیزها ژنتیکی به ارث می‌رسه!» جدای از اینکه کودک فرزندخوانده خودش به هیچ‌وجه نباید این جملات را بشنود این صحبت‌ها برای والدین هم سمی و مهلک است.

باید آگاه باشیم که در ابتدای دوره فرزندپذیری ممکن است رفتارهایی را از کودک ببینیم که موردپسند نباشد. اما باید این زمان را به والدین بدهیم که این رفتارها را با صبر و حوصله اصلاح کنند.

صحبت‌هایی از این دست حتی ممکن است والدین را هم دچار دیدمنفی نسبت به فرزندشان کند. والدین فرزندپذیر در ابتدای این دوره، خودشان به اندازه کافی در معرض آسیب روحی هستند و آزارهای کلامی، بیشتر روی آن‌ها تاثیر منفی دارد. حالا فرض بگیرید دراین شرایط با کوچکترین موضوعی مثل بدخواب شدن کودک، اطرافیان شروع به کنکاش در گذشته کنند و بگویند: « اگر بچه سن پایینتر گرفته بودی می‌شد خوابش را تنظیم کنی!» جدای از اینکه این حرف چقدر نگاه بدی به فرزندخواندگی است؛ بذر ناامیدی را هم در دل والدین می‌کارد و باعث می‌شود حتی برای ثانیه‌ای به این فکر کنند که «نکند راست می‌گوید» «کاش بیشتر برای انتخاب بچه وقت گذاشته بودیم.» «حالا نکند قبلا در خوابیدن مشکلی داشته؟» و هزاران سوال و ابهام دیگر که در واقع درست نیستند اما فشار اطرافیان باعث می‌شود ذهن والدین درگیر آن‌ها بشود. پس آن‌قدر چمدان گذشته را برای والدین فرزندخوانده حمل و باز نکنیم.

همدردی سوگوارانه ممنوع!

نوعی دیگری از همدردی هم هست که با همدلی اشتباه گرفته می‌شود. آن هم همدردی سوگوارانه است: « یعنی دوماه پیش وقتی گریه می‌کرده کی بالاسرش بوده؟» « آخه یه پرستار بهزیستی که نمیتونه به همه برسه. بیچاره این بچه‌ها!»

این مدل همدردی شاید حتی والدین را از کار ارزشمند و شجاعانه‌ای که انجام داده‌اند  پشیمان کند و این عذاب وجدان را به دل آن‌ها بیاندازد که شاید به اندازه کافی برای فرزندشان پدری و مادری نمی‌کنند. شاید به این فکر بیفتند که بچه در محل زندگی قبلی حالش خوب بوده و آرامش داشته است. اما آن‌ها زندگی او را تغییر داده‌اند و باعث عذاب او شده‌اند.

البته که هیچ‌یک از این افکار درست نیست اما این‌ها نتایج یک همدردی سوگوارانه است که به والدین فرزندپذیر آسیب می‌زند. این آسیب حتی می‌تواند به بچه هم منتقل بشود چون سرپرستان او از حرف دیگران رنجیده‌اند و ذهنشان درگیر شده است.

ما باید به تبعات هر حرفی که در هر زمینه‌ای می‌زنیم آگاه باشیم و مواجهه با یک خانواده فرزندپذیر هم از  آن موقعیت‌های است که بیشتر از همیشه باید در آن به معانی حرف‌ها و رفتارهایمان دقت کنیم.

تنش‌ها قرار است کم شود نه زیاد

با همه این توصیفات شاید باز هم افرادی در اطراف والدین فرزندپذیر باشند که التفاتی به رعایت این نکات نداشته باشند. فرقی هم نمی‌کند که از عمد این کار را انجام بدهند یا غیرعمد. این دسته از والدین باید خودشان روش‌هایی را یاد بگیرند که بتوانند سلامت روح خودشان و فرزندشان را تامین کنند.

اگرچه در این موقعیت‌ها حق با والدین فرزندپذیر است اما برخورد تهاجمی این وضعیت را بدتر خواهد کرد: «اگر دیگر از این حرف‌ها بزنید پیش شما نمی‌آیم.»، «شما حق ندارید به بچه من این حرف‌ها را بزنید» این حرف‌ها برای کسی که متوجه کلام مهلکش نیست بدتر باعث می‌شود نسبت به شما پیش‌داوری پیدا کند. درحالی که ما می‌خواهیم تنش‌ها را کم کنیم، نه اضافه. چون در این صورت فرزند شما از معاشرت با اطرافیان نزدیکش محروم خواهد شد یا این معاشرت تنش‌زا دیگر برایش لذت‌بخش نیست. به همین ترتیب هم خودتان و هم فرزندتان بسیاری از مزایای این معاشرت را از دست می‌دهید.

بهتر است اول از همه تلاش کنیم که فرزند ما در جریان این مکالمات قرار نگیرد. بعد هم جای برخورد تهاجمی را به برخورد مودبانه و علمی بدهیم: « این مسائل تحت کنترل من و پدرش هست و اگر لازم باشد برای آن از مشاور هم کمک می‌گیریم.»، « ممنون از یادآوری‌تان. نگران نباشید ما هم حواسمان هست. این مشکل هم کم‌کم درست می‌شود»

 تهاجمی نبودن و جواب مودبانه دادن درباره سایر سوالات شخصی از سمت اطرافیان دور، مثل اینکه «چرا بچه‌دار نشدید؟» «چرا فرزندخوانده گرفتید؟ » و... هم صدق می‌کند.

کد خبر 12993

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد