۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۵
در رسانه| رویای برابری!

کودکی‌های خودم مقابلم ایستاده است، با مادری نگران و دستپاچه که دوست دارد فرزند معلولش را روی چشمانش نگه دارد و اجازه ندهد او با ناملایمات بیرون مواجه شود، اما از او می‌خواهم اجازه دهد دخترش به سختی بیفتد و راه خودش را در این دنیای سخت و نامهربان پیدا کند.

همه آن روزها و سال‌ها را به یک باره به یادآورد از سختی‌های که حالا پشت سر گذاشته بود و رسیده بود به اینجا که دیگر باور داشت او یک توانمند است و نام بهتری نمی‌شود روی آن گذاشت، از مدرسه که همه دوستانش به جای اینکه باورش کنند با قلب مهربانش می‌خواستند به او ترحم کنند تا دانشگاه که به او و خواسته‌هایش برای انجام کارها و پروژه‌های بزرگ با دیده شک نگاه می‌کردند و راه سختی که برای پذیرش در شغل مورد علاقه اش طی کرد، حالا او پشت میز مشاوره نشسته بود تا به کودکان معلولی چون خودش یاد بدهد این راه برای آنها تنها زمانی هموار است که توانایی‌های خود را باور کنند.
برای موفقیت
روزهای سختش از کودکی و زمانی که نمی‌توانست با هم سن و سال‌های خود در کوچه وقت بگذارند آغاز شده بود، اما وقتی مدرسه‌اش آغاز شد، این حس را بیشتر لمس کرد، فضای فیزیکی مدرسه هیچ وقت برایش مناسب نبود و این باعث می‌شد همیشه به یک نفر وابسته باشد و این موضوع حس خوبی به او نمی‌داد، برای همین بیشتر تلاش کرد تا جایی که یاد گرفت تا روی پای خودش بایستد، این تلاش برای رسیدن به حداقل‌ها کلی از انرژی او را گرفته بود.
در کنار اینکه باید یاد می‌گرفت چگونه غولی به نام معابر، راهروها و پله‌ها را شکست دهد، باید با نگاه‌هایی که به او می‌شد هم مقابله می‌کرد، نه ترحم آدم‌ها را دوست داشت و نه خوشش می‌آمد توانایی‌هایش را در برابر معلولیتش قرار دهند و استعدادها و زحمت‌هایش را نادیده بگیرند و آن دوازده سال سخت برای او در کنار حلاوت‌هایش یک تلاش بی پایان برای ثابت کردن خود بود.
ناهموار مثل پیاده‌روهای شهر
دانشگاه که قبول شد، در کنار همه ذوق و شوق‌های خانواده برایش حس نگرانی و دلشوره را نیز به همراه داشت که پسرشان با همه توانایی‌هایش چگونه باید در مقابل این همه موانع و مشکلات قرار بایستد، شهر دیگر یعنی دوری از خانواده حامی خود و افرادی که حواسشان به او بود، اما تصمیمش را گرفته بود این یک دعوت به چالش برای خودش بود، میخواست این بار به خودش ثابت کند که می‌تواند و هر چند سخت اما می‌تواند در مقابل مشکلات تاب بیاورد.
یکی از موضوعاتی که همیشه برای یک معلول مثل او چالش بود، بحث مناسب‌سازی بود، کافی است بینایی کامل نداشته باشی و یا مشکل حرکتی و جسمی داشته باشی تا تردد در شهر تبدیل به یک مسابقه استقامتی برایت شود.
خیابان‌های بدون پیاده‌رو و یا پیاده‌روهای غیر استاندارد، کف‌ پیاده‌روهایی که همیشه یا موزاییک‌های شکسته دارند یا کنده‌کاری شدند، خودروها و موتورسیکلت‌هایی که مثل قارچ رشد می‌کنند و هر کجای شهر که دلشان می‌خواهد پارک و افراد عادی را هم کلافه می‌کنند چه برسد به معلولان...
و حتی خودروهایی که برای افراد با توانایی‌های محدود مناسب نیست استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی را برایش رویا کرده است و ... همگی اینا فقط دقایقی از زندگی معلولی است که می‌خواهم زندگی کند.
تلاش برای مثل دیگران بودن
خیلی‌ها می‌گویند افراد معلول دارای استعداد هستند و اگر یکی از حواس خود را از دست داده‌اند، حواس دیگرشان قوی‌تر است ولی می‌گویم اینگونه نیست، معلولان وقتی نگاه ترحم‌انگیز دیگران را می‌بینند برای اثبات خود بیشتر تلاش می‌کنند و برای همین موفق‌تر می‌شوند، یکیش خود من وقتی مادرم همیشه برای رفت و آمد من به مدرسه پیش قدم می‌شد خودم زودتر آماده می‌شدم تا به او ثابت کنم نیاز به حمایتش ندارم و حالا در دانشگاه همین مسیر را طی کردم تا به همکلاسی‌ها و اساتید خود ثابت کنم شاید معلولیت من، مسیرم برای رسیدن به موفقیت را سخت‌تر کرده است اما نمی‌تواند مانعی برای رسیدن به اهدافم باشد.
برای همین بیشتر تلاش کردم و به عنوان شاگرد اول رشته‌ام انتخاب شدم و با بهترین نمره دوره کارشناسی و ارشد را سپری کردم تا به همه ثابت کنم معلولیت من محدودیتم نیست و من هم مانند بسیاری از آنها استعدادهایی دارم که باید به آن توجه کنند نه اینکه همه حواسشان به نقاط ضعفم باشد.
اول مناسب‌سازی فرهنگی بعد فیزیکی
کودکی‌های خودم مقاب چشمانم رژه می‌رود، با مادری نگران و دستپاچه که دوست دارد فرزند معلولش را روی چشمانش نگه دارد و اجازه ندهد او با ناملایمات بیرون مواجه شود اما از او می‌خواهم اجازه بدهد دخترش به سختی بیفتد و راه خودش را در این دنیای سخت و نامهربان پیدا کند.
تردید را در چشمان مادر می‌خواند برای همین می‌گوید: «من هم همه این راه‌ها را رفته‌ام و حالا می‌بینی کجا ایستاده‌ام، نگران نباش از پسش برمی‌آید، فکر میکنی اینکه الان پشت میز مشاوره نشسته‌ام آسون بود»، همه چیز به ناگاه جلوی چشمش می‌گذرد، پشت این جمله راه طولانی، سختی‌ها و مشقت‌های فراوانی وجود دارد، زخم‌هایی که خودم مرهم کردم، نگاه‌هایی که در خودم هضم کردم تا پایم را سست نکند تا از مسیر بازنگردم.
۳۰ هزار خانوار زنجانی زیر پوشش بهزیستی هستند
مدیرکل بهزیستی استان زنجان با اشاره به اینکه بیش از ۳۰ هزار خانوار (کل خانوار با پرونده‌های فعال و غیرفعال) زنجانی زیر پوشش خدمات بهزیستی استان هستند، اظهار کرد: اکنون ۱۹ هزار ۳۳۱ پرونده معلولیت (با احتساب گروه پزشکی) ثبت‌شده تحت حمایت سازمان وجود دارد و ۹۱ درصد این افراد یعنی ۱۷ هزار و ۵۰۷ خانوار از معلولان مستمری‌بگیر سازمان هستند. 
روح‌الله خدابنده‌لو با اشاره به اینکه در سه‌ماهه نخست سال جاری، ۱۱۹ شغل و سال گذشته ۹۹۸ مورد اشتغال‌زایی توسط این دفتر انجام شده است، افزود: در سه ماه نخست سال جاری ۱۰ واحد و سال گذشته ۱۵۰ واحد مسکن به مددجویان واجد شرایط واگذار شده و همچنین تسهیلات قرض‌الحسنه ودیعه مسکن برای ۲۱۳ خانوار پرداخت شده است. 
خدابنده‌لو با بیان اینکه از تعداد کل معلولان، ۳۵۴ فرد معلول ضایعه نخاعی بوده است که به این افراد خدمات ویژه شامل ارائه خدمات روان‌پزشکی، حق پرستاری و سایر خدمات مددکاری ارائه می‌شود، بیان کرد: بقیه معلولان تحت پوشش شامل ۹ درصد باقی‌مانده باتوجه‌به عدم شرایط احراز دریافت مستمری از خدمات مددکاری، مشاوره‌های تخصصی و سایر برنامه‌های سازمان بهره‌مند می‌شوند.

کد خبر 123022

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد