بهار میآید، طبیعت چهره جدید میگیرد، صدای دعای سحر و ربنا در گوشمان میپیچد، اما حالمان خوب نیست...
آقاجان، شما که غریبه نیستی، رفاه نسبی زندگیمان نسبت به گذشته بیشتر شده، دیگر کوپن برنمیداریم، دیگر با کپسول دنبال گاز نیستیم، سفرههایمان سادگی گذشته را ندارند، مسافرتهایمان بیشتر شده، اما حالمان خوب نیست...
آقاجان، در دنیای امروز سختی و بلا سایه برسرمان انداخته و هرروز حرکت بشریت را بیشتر از قبل در مسیر شقاوت شاهد هستیم، با اخبار منفی محاصره شدهایم و هر ثانیه خبری به گوشمان میرسد که نسبت به اتفاقات گذشته بیشتر متحیرمان میکند و گمان میکنیم که آدمی تا چه اندازه میتواند در رذایل اخلاقی سقوط کند و تا چه میزان مسیر انحطاط را بپیماید.
آقاجان مگر نمیگویند هنگامی که کودک یتیم گریه میکند عرش خدا به لرزه در میآید؟! پس تو را به قلبهای رنج کشیدهی کودکان یتیم، به برکت این روزها و شبهای مبارک قسم میدهیم..
بس است این همه دوری و رنج، باور کن آدمیت بیشتر از این سقوط نمیکند.
ای کاش بیایی و غبار اندوه از چهره مظلومان جهان بتکانی…
نظر شما