امیر نوروزی، دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشتههای معماری و روانشناسی تربیتی، از کودکی به دلیل ابتلا به ویروس فلج اطفال دچار معلولیت جسمی-حرکتی شده و توانایی راه رفتن معمولی را از دست داده است. او هماکنون با کمک عصا حرکت میکند و علاوه بر انجام امور مهندسی معماری، در جمعیت توانیابان همدان به عنوان مدیرعامل و رئیس هیأت مدیره فعالیت میکند. به مناسبت هفته جهانی توانیابان، تصمیم گرفتیم با ایشان گفتوگویی داشته باشیم تا از تجربیات، دیدگاهها و تلاشهای او برای توانمندسازی جامعه توانیابان بشنویم.
از چه زمانی عضو انجمن توانیابان شدید و چه شد که به این انجمن پیوستید؟
در واقع من جمعیت توانیابان همدان را تأسیس کردهام و یکی از اعضای هیأت مؤسس، هیأت امنا و هیأت مدیره این مجموعه هستم. پیش از آن، جامعه معلولین همدان را تشکیل داده بودیم و از سال ۱۳۷۸ وارد امور سازمانهای مردمنهاد (سمنها) شدم. جمعیت توانیابان همدان به طور رسمی در سال ۱۳۸۳ تأسیس شد.
مهمترین موانع اشتغال توانیابان چیست؟
در پاسخ به این پرسش، اجازه دهید با یک شوخی آغاز کنم، هرچند واقعیت دارد. معمولاً گفته میشود «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک»، اما ما این را ترجمه میکنیم به «پول و پارتی». واقعیت این است که پارتیبازی و دسترسی نداشتن به فرصتهای شغلی برابر، مانع اصلی اشتغال توانیابان است.
اما به طور جدی، یکی از عوامل اصلی که باعث شده توانیابان به اشتغال پایدار دسترسی کمتری داشته باشند، نبود قوانین کافی و ناقص بودن قوانین موجود است.
اگر به کنوانسیونهای بینالمللی و قوانین سایر کشورها نگاه کنیم، میبینیم که حمایتهای گستردهای برای افراد دارای معلولیت در نظر گرفته شده است. متأسفانه در کشور ما، نه تنها این قوانین به اندازه کافی نبودند، بلکه قوانینی که در ۲، ۳ دهه اخیر با تلاش تشکلها تصویب شدهاند، ناقص بوده و به درستی اجرا نمیشوند.
به عنوان مثال، قانون ۳ درصد الزام دولت به استخدام توانیابان، که به تازگی توسط سازمان بهزیستی پیگیری میشود، پیش از این اجرا نمیشد. حتی در اجرای همین ۳ درصد هم، تعداد قابل توجهی از توانیابان شرایط استخدام رسمی را ندارند؛ ممکن است مدرک تحصیلی لازم نداشته باشند یا سن استخدام آنها گذشته باشد. علاوه بر این، در آگهیهای استخدام معمولا شرط «عدم نقص عضو مؤثر» درج میشود که بسیاری از توانیابان را از فرصت شغلی محروم میکند.به طور خلاصه، الزام نکردن دولت به اجرای قانون، نبود آموزشهای فنی و حرفهای مناسب، و نبود مناسبسازی محیطهای آموزشی و کاری از مهمترین موانع اشتغال توانیابان است.
چه مهارتها یا دورههایی به توانمندسازی توانیابان کمک میکند؟
توانیابان در گروههای مختلف جسمی-حرکتی، بینایی، شنوایی و ذهنی تقسیمبندی میشوند و هر گروه نیازمند تدابیر، شرایط و مهارتهای خاص خود است. بنابراین، نمیتوان یک نسخه واحد برای همه ارائه داد. به عنوان نمونه، مهارتهای مورد نیاز فردی که مشکل بینایی دارد با فردی که مشکل جسمی-حرکتی دارد، کاملاً متفاوت است. حتی در میان افراد دارای معلولیت جسمی-حرکتی، برخی مشکلات از ناحیه دست و برخی از ناحیه پا هستند و مهارتهای مورد نیاز با توجه به این محدودیتها متفاوت خواهد بود.
در جمعیت توانیابان همدان، دورههای توانمندسازی متنوعی برگزار میکنیم که شامل مهارتهای زندگی، مهارتهای اجتماعی و آموزشهای فنی و حرفهای متناسب با تواناییها و استعدادهای افراد است. برخی دورهها شامل آموزشهای رایانه، حسابداری، اتوکد و فتوشاپ است. هدف این دورهها توانمندسازی توانیابان و آمادهسازی آنها برای اشتغال شرافتمندانه و پایدار است.
تجربه شما از فرصتهای شغلی چگونه بوده است؟
متأسفانه تجربه چندان خوبی نبوده است. حتی خودم با وجود مدارک تحصیلی مناسب، در پیدا کردن شغل با مشکلات زیادی مواجه بودهام. همچنین به عنوان مسئول جمعیت توانیابان، تعداد قابل توجهی از اعضا که شرایط کار دارند، بیکار هستند. تلاشها و رایزنیها برای ایجاد اشتغال موفقیتآمیز نبوده و از هر ده مورد، شاید یک مورد منجر به اشتغال شده باشد، و آن هم معمولاً اشتغال پایدار نبوده است.
علیرغم وجود قوانین حمایتی، اجرای ناقص آنها و نبود تناسب تسهیلات مالی با نیاز واقعی توانیابان، مانع اصلی ایجاد اشتغال پایدار است. برای مثال، وجوه اداره شده برای ایجاد شغل پایدار کافی نیست و توانیابان با این محدودیتها امکان اشتغال مناسب را ندارند.
فکر میکنید نگاه جامعه به افراد دارای معلولیت در سالهای اخیر تغییر کرده است؟
نگاه مردم به توانیابان متأسفانه در گذشته همراه با یک فرهنگ غلط بود. تصور میکردند که توانیابان ناتوان هستند و اغلب به عنوان افرادی نیازمند، دریوزگر یا متکدی به آنها نگاه میکردند. این نگرش حتی با حضور جانبازان جنگ تحمیلی تغییر چندانی نکرد. خوشبختانه در سالهای اخیر، با فعالیت سمنها و سازمانهای مردمنهاد، توانمندیهای این عزیزان در عرصههای مختلف نشان داده شده و افراد توانیاب بیشتر دیده میشوند. اکنون این افراد عضوی از اجتماع هستند و شهروند درجه دوم محسوب نمیشوند. اگر مسئولیتی به آنها واگذار شود، میتوانند آن را به خوبی انجام دهند. با این حال، هنوز فرهنگ و نگرش غلط وجود دارد و دستگاههای فرهنگی مانند صدا و سیما، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای هنری باید نقش جدیتر و مؤثرتری در اصلاح این نگرش داشته باشند. متأسفانه گاهی رسانهها این باورهای غلط را تقویت میکنند، به طور مثال در سریالها افراد روی ویلچر را به عنوان مجازات و پیامد کارهای بد نشان میدهند یا برخی افراد دینی معلولیت را ناشی از گناه والدین میدانند.
به طور کلی، لازم است توانمندیهای این عزیزان بیشتر و به عنوان حق و امتیاز ویژه آنها به نمایش گذاشته شود، نه به عنوان موضوعی ترحمآمیز. خوشبختانه بخش زیادی از این نگرش غلط اصلاح شده و باقیمانده آن نیز با کمک رسانهها قابل تغییر است.
فکر میکنید انجمن در چه بخشهایی نیاز به توسعه یا تقویت دارد؟
یکی از بزرگترین مشکلات، بخش اقتصادی کشور است و این موضوع انجمنها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از افراد نیکاندیش و نیکوکار که از قبل با انجمنها همکاری میکردند، اکنون توان ادامه فعالیت ندارند و این باعث محدودیت در انجام برنامهها و فعالیتهای آموزشی و حمایتی شده است.
به عنوان مثال، جمعیت توانیابان همدان چندین سال است نتوانسته بخشی از ساختمان انجمن را به دلیل مشکلات مالی الحاق کند. در نتیجه، بسیاری از فعالیتها معلق مانده و انجمن نیازمند حمایت اقتصادی و تجهیزات لازم برای ادامه فعالیتها است.
یک باور غلط درباره توانیابان که دوست دارید اصلاح شود، چیست؟
باور غلطی که باید اصلاح شود این است که معلولیت و ناتوانی مربوط به فرد است. بسیاری از مردم فکر میکنند توانیابان افراد ناتوان و درخور ترحم هستند، اما واقعیت این است که توانمندی افراد ثابت است و آنچه مانع استفاده آنها میشود، نبود مناسبسازی محیطها و اجتماع است.
برای مثال، ارتفاع استاندارد پلهها برای یک فرد سالم مشکلی ایجاد نمیکند، اما برای یک توانیاب ممکن است غیرقابل استفاده باشد. اگر در کنار پلهها آسانسور یا دستانداز مناسب ایجاد شود، همه گروهها میتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین معلولیت نتیجه محدودیت محیطی است، نه ضعف فردی.
تجربه شما از زندگی با معلولیت چه درسهایی به شما داده است؟
زندگی با معلولیت دشواریهای فراوانی داشته است. گاهی دوست داشتیم فوتبال بازی کنیم، بدویم، کوهنوردی کنیم یا در برف سرسره بازی کنیم، اما نمیتوانستیم. این محدودیتها باعث شد که هر کاری که میتوانستیم انجام دهیم را با تلاش بیشتر انجام دهیم و با واقعیت موجود سازگار شویم.
از دوران دبستان خاطره دارم که ۶ ماه در بیمارستان بودم و پس از عمل جراحی مجبور بودم مدرسه بروم و باز هم تحت مراقبت خانواده باشم. این تجربه باعث شد قدردانی بیشتری نسبت به مادر و تلاشهای او داشته باشم و بیاموزم که ناامید نشوم، سرسختانه تلاش کنم و هر جا که امکان پیشرفت وجود دارد، از توانم استفاده کنم.
درس اصلی زندگی با معلولیت این است که توانمندیهای خود را بشناسیم، با محدودیتها کنار بیاییم و هرگز تسلیم نشویم.
توانیابان، کسانی هستند که با وجود محدودیتهای جسمی و شرایطی که بسیاری از ما آن را دشوار میدانیم، هر روز با ارادهای قوی و امیدی مثالزدنی در زندگی میجنگند. آنها نه تنها با چالشهای جسمی روبهرو هستند، بلکه باید با نگاههای نادرست و باورهای غلط جامعه نیز مقابله کنند. هر توانیاب، نمادی از شجاعت، پشتکار و تابآوری است و هر موفقیت کوچک یا بزرگی که به دست میآورد، نشاندهنده پیروزی انسان بر محدودیتهاست.
کد خبر 159798












نظر شما