یکی از شاخص های مهم سلامت اجتماعی، مشارکت اجتماعی است. مشارکت فرآیند پیوسته ای است که افراد را در همه مراحل اعم از برنامه ریزی، تصمیم گیری، اجرا، نظارت، ارزشیابی و سهیم شدن در منابع درگیر می کند، همچنین فرآیند چندوجهی است که فعالیت های آموزشی، فرهنگی، زیست محیطی، سیاسی و اقتصادی را شامل می شود از طرف دیگر مشروعیت خود را نه تنها از قانون و دولت بلکه از ریشه های تاریخی، سنت های فرهنگی -اجتماعی و باورهای مردم می گیرد، مشارکت از چند دهه گذشته طیف وسیع از فعالیت ها را در عمل پوشانده و از حالت ایده و نظر خارج شده است به نحوی که محققین اعتقاد دارند مشارکت می تواند بر سه ارزش بنیانی زیر قرار گیرد؛ یک سهیم کردن مردم در قدرت و اختیار، دوم بازگشودن فرصت های پیشرفت برای مردم در رده های پایین جامعه و سوم راه دادن مردم در نظارت بر سرنوشت خویش. در تعریف مشارکت می گویند مشارکت عبارت است از: مداخله همه آحاد جامعه در تصمیم گیری ها، تصمیم سازی ها و فراگرد اندیشه و عمل، مشارکت یعنی وارد کردن هدف های گروهی و مردمی در حوزه هدف های فردی و شخصی به دیگر سخن مشارکت تقبل آگاهانه انجام بخشی از امور است در شکل معاضدت اجتماعی و همکاری افراد با هم بر سر میل و رغبت و به قصد بهبود زندگی اجتماعی و سازماندهی مناسب خود را داراست، مشارکت هنگامی رخ می دهد که مساله یک گروه از انسان ها را در فرآیندی متقابل و با سهیم شدن در نقش های لازم برای حل آن درگیر می کند، مشارکت کار جمعی برای تحقق هدف یا اهدافی واحد است و همان گونه که در تعریف آمد مشارکت از پیوند و تعامل و همکاری حداقل دو یا چند فرد که برای حصول هدف یا هدف هایی تلاش می کنند به وجود می آید به لحاظ موضوعی مشارکت را به گونه های مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره تقسیم بندی می کنند، اما باید توجه داشت که تفکیک دقیق آنها به دلیل درهم تنیدگی همپوشی و مکمل یکدیگر واقع شدن، امکان پذیر نیست و معمولا یا به صورت عام از مشارکت بحث می شود یا به صورت ترکیبی، مانند مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در اندیشه بشری مشارکت بر این عقیده بنیادین استوار است که همه افراد حق دارند در مورد اموری که مربوط به خودشان است و باعث کاستن رنج ها و مشکلات شان می شود احساس مسوولیت کنند، درباره آن فکر کنند نظر بدهند، اندیشه خود را بدون ترس بیان کنند و بر تصمیم هایی که بر زندگی آنان اثر می گذارد مداخله کرده در رفع حوایج و خواسته های شان با دیگران همکاری کنند که این اندیشه از نیازی غریزی و فطری برمی خیزد و آن را به الزامی اجتماعی تبدیل می کند، از این منظر است که مشارکت برای حیات بشر یکی از ضرورت ها محسوب می شود.
برای مشارکت فواید بسیاری را ذکر کرده اند در انواع سازمان ها و در موقعیت های بسیار متفاوت مشارکت به دست یافتن مجموعه از فواید و بهره مندی ها منجر می شود. برخی از این بهره مندی ها مشخص و آشکار و برخی ناآشکارند. مشارکت به نحو موثری بازدهی و بهره وری را بهبود می بخشد و کیفیت کار را افزایش می دهد و دگرگونی و تحول را پرشتاب می کند، به سبب همین امر است که آن را پیش شرط توسعه همه جانبه و نیز محور اساسی برای توسعه به حساب می آورند. آرنشتاین مشارکت را فرآیند سهیم شدن مردم در قدرت جهت تاثیرگذاری بر دولت می دانند، مشارکت توزیع مجدد قدرت است که در سطوح مختلف اتفاق می افتد. او ۸ سطر مشارکت شهروندان را روی نردبان موسوم به نردبان مشارکت از یکدیگر تفکیک و به نمایش می گذارد؛ کنترل شهروندی، قدرت تفویض شده، شراکت، تسکین بخشیدن، مشاوره، اطلاع رسانی، درمان و دستکاری و ظاهرفریبی پله های نردبان آرنشتاین را تشکیل می دهند. پایین ترین سطح مشارکت مبتنی بر دستکاری و فریب است، ولی بالاترین سطح کنترل شهروندی است که براساس آن جامعه موضوع مشارکت را خودش طراحی، برنامه ریزی و اجرا و برای پیشروی آن مداخله می کند. در سطوح دستکاری و ظاهرفریبی و درمان هیچ مشارکتی صورت نمی گیرد. مشارکت مردم در ۳ سطح اطلاع رسانی، مشاوره و تسکین صورتی ویترینی و نمایشی به خود می گیرد و تنها می توان سه سطح کنترل شهروندی، قدرت و شرکت را به ترتیب نشان دهنده بیشترین قدرت شهروندی دانست؛ این سه سطح مبین مشارکت واقعی است.
مشارکت مشروط به برابری انسان ها و منوط به آزادی آنهاست. در یک نظام مشارکتی فرض بر این است که مردم باید فرصت مناسب برای تاثیرگذاری بر سیاست ها و اجرای سیاست ها را که بر زندگی عمومی و خصوصی آنها تاثیر می گذارد، داشته باشند. دولت باید امکان رقابت را براساس شایسته سالاری برای افراد فراهم کند. مشارکت حق مردم است و یک نوع فرآیند با محصول نهایی و ثابت توسعه است، مشارکت به معنی تعلق همراه با فعالیت به مجموعه ای از وظایف و همچنین امکان سود بردن از آن است. مشارکت دارای پیامدهای دوسویه است و چنانچه بنا باشد موثر واقع شود مستلزم تغییرات بنیانی در اندیشه و عمل است که باید از درون جامعه بجوشد و در قالب های پایدار و مقبول جامعه و دولت تبلور یابد. تمامی ایده های مربوط به مشارکت یک نقطه مشترک دارد و آن اهمیت دادن به نقش و نظر مردم در تصمیم گیری های سیاسی، اجتماعی و دسترسی آنها به منافع قدرت است، مشارکت دارای اهداف سیاسی معنوی و اقتصادی است. اهداف سیاسی اجتماعی مشارکت آن است که به افزایش وفاق اجتماعی میان مردم منجر می شود، مشارکت چه در سطح گروه کوچک و چه در سطح گسترده تر منجر به احساس نزدیکی بین افراد می شود، به آنها احساس سهیم بودن در نظام را می دهد و نظام های سیاسی نیز در زمان انتخابات تاکید بر اهمیت آرای مردم دارند. در بعد اهداف معنوی مشارکت در اعلامیه ۱۹۴۸ حقوق بشر آمده است؛ تمام افراد بشر آزاد به دنیا آمده اند و از لحاظ شأن و مقام و حقوق خود با هم مساوی اند. افراد بشر از موهبت عقل و وجدان برخوردارند و شایسته است که نسبت به همدیگر با روح برادری برخورد نمایند، بعد معنوی مشارکت تلاش برای رسیدن به آزادگی و حفظ حقوق تک تک افراد است که از طریق مشارکت در تصمیم گیری و اجرا بتواند به طور موثری بر زندگی خود تاثیر بگذارد و درخصوص اهداف اقتصادی مشارکت نیز می توان گفت مردم از طریق مشارکت بهتر می توانند در تصمیمات از دانش، تجربه، فراست و بصیرت دیگران استفاده کنند، در جهت بهبود روش ها و گسترش حوزه کاری در سازمان ها و جامعه مفیدتر واقع شوند، زیرا مشارکت امکان کمک به کار و استفاده بهتر از منابع را فراهم می آورند. نظرات و اندیشه های مختلف مورد بحث و نقد قرار می گیرد، مردم تصمیماتی را که خود در اتخاذ آن شرکت داشته باشند بهتر می پذیرند، همچنین در اتخاذ تصمیماتی که در وضعیت آنها تاثیر مثبت دارد، مشارکت بیشتری خواهند کرد و درنهایت مشارکت مردم در امور عامل تحرک در کارایی و مدیریت نیز خواهد شد.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما