در رسانه| ترکـــــش گـــــرانی بر تن توان یابان

توان یابان مشهدی از هزینه های سرسام آور خرید و تعمیر وسایل توان بخشی می گویند

ویلچر پای من است؛ آن را بگیرند، زندگی‌ام تباه است(. جملات را از سر درد و استیصال می‌گوید، آن‌هم نه به‌خاطر خودش؛ چون وضعیت مالی مناسبی دارد و تقریبا از پس هزینه‌ها برمی‌آید، بلکه به‌جای هزاران نفر دیگری حرف می‌زند که با معلولیت دست‌به‌گریبان هستند و به ویلچر، سمعک، عصا، واکر و... نیاز دارند. اما تهیه هرکدام از آن‌ها برایشان تقریبا آرزویی دست‌نیافتنی است. کمبودها تنها به نداشتن ویلچر و عصا و واکر برنمی‌گردد و هزارویک مشکل دیگر را هم شامل می‌شود.

ویلچر زهواردررفته و خانه نشینی
زهوار ویلچرش در رفته و مدت هاست خانه نشین شده است و حتی توان رفتن تا سر کوچه را هم ندارد اما ترجیح می دهد هزینه ای را که قرار است صرف و خرج تعمیر ویلچر شود، برای تأمین معاش خانواده استفاده کند. می گوید: عمرش را کرده است. دیگر قابل استفاده و تعمیر نیست. چاره ای نیست؛ باید همین طور سر کنم، حتی اگر قرار باشد خانه نشین شوم.  
این شرح حال توان یابان و معلولانی است که شرایط سخت زندگی نمی گذارد به موضوعی فراتر از تأمین معاش فکر کنند. شاید به همین خاطر است که بازار فروش تجهیزات توان بخشی، رونق همیشگی را ندارد. فروشندگان این لوازم هم از افزایش قیمت ها اظهار تأسف می کنند و می گویند: حتی کسانی هم که شغل و درآمد مناسب دارند، از پس خرید محصولاتی که نیاز اولیه آن هاست، برنمی آیند.  

 

روایت بازار
روبه روی بیمارستان شهید هاشمی نژاد، راسته کوچکی است مخصوص فروش تجهیزات پزشکی و توان بخشی. مرد سالمندی روی صندلی نشسته است و فروشنده، سمعک روی گوشش را امتحان می کند. جوانی که از قرار معلوم پسرش است، برای حرف زدن از او فاصله می گیرد تا محصولی را که برای خرید انتخاب کرده اند، امتحان کند. لهجه دارند و ترکی حرف می زنند. اصلا متوجه مکالمه آن ها نمی شویم اما پاسخ های به موقع پدر و لبخند رضایت پسر، مشخص می کند که از سمعک انتخابی شان رضایت دارند.  
سیدهاشم هاشمی نژاد از اینکه پدرش حالا دیگر می شنود، ذوق زده است. قبل از شروع هر صحبتی چندبار پشت سرهم تکرار می کند «نوکر بابا هستیم». می گوید: پدرم پیرگوشی دارد و مدت هاست دنبال یک سمعک مناسب هستیم. همه جا را برای پیدا کردن یک جنس مرغوب و مناسب زیرورو کردیم. قیمت ها خیلی با هم فرق دارد. مجموعه فروش تجهیزات در این راسته را یکی از دوستان معرفی کرد. قیمت ها تقریبا یک سوم همه جاست. نمی دانم علت این همه تفاوت در قیمت به کجا برمی گردد. این دیگر وظیفه شما رسانه هاست تا موضوع را پیگیری کنید.  
علی طاهری، فروشنده مغازه، هم همان لحظه، بدون مکث پاسخ می دهد: همه چیز دستخوش تورم و افزایش قیمت در بازار است. انتظار نداشته باشید تجهیزات پزشکی و توان بخشی از این موضوع درامان مانده باشد.  
او موضوع دیگری را هم گوشزد می کند: قیمت وسایل توان بخشی در کلینیک ها بیشتر است؛ مثلا همین سمعکی را که ما 4میلیون تومان می فروشیم، در مراکز درمانی و کلینیک ها تا 12میلیون تومان به حساب بیمار می نویسند.  
فشار مضاعف بر توان یابان
علی اکبر عزیزی، فروشنده دیگر این راسته است که او هم به تحت تأثیر قرار گرفتن بازار از تورم افسارگسیخته اشاره می کند و می گوید: متأسفانه فشار بر دوش توان یابان، مضاعف است. به خاطر شرایطی که دارند و اینکه بیشترشان بدون کسب وکار هستند، از پس این هزینه ها برنمی آیند.  
او می گوید: قیمت ها براساس کیفیت و نوع وسایل موردنیاز توان یابان فرق می کند. برخی اجناس، وارداتی هستند و متقاضیان خاص خودشان را دارند و نرخ و قیمتشان به نسبت بیشتر است؛ مثلا ویلچرهایی بالای 30میلیون تومان هم در بازار هست که امکانات ویژه ای دارند. از آن طرف دردسرهای خاص خودشان را هم دارند؛ مثلا تعمیر یک لاستیک آن ، گاه به اندازه هزینه خرید یک ویلچر است. برخی ها هم تولیدداخل و ایرانی هستند، با این حال او بر روی کیفیت آن ها تأکید می کند و برای آن دلیل هم می آورد: سمعک، ویلچر، عصا و دیگر لوازم توان بخشی به منزله اعضای بدن فرد هستند و باید کارایی خوبی داشته باشند و بسته به مارک و شرکت، نرخشان فرق می کند.  
بازار بی دروپیکر توان بخشی
مشتری ها در رفت وآمد هستند. قیمت برخی وسایل موردنیازشان را می پرسند. برخی هایشان حتی مکث کوتاهی می کنند اما بلافاصله از مغازه خارج می شوند.  
مهدی اسماعیلی قیمت ویلچر را سؤال می کند و آه بلندی می کشد و می گوید: از بس این پرسش را تکرار کرده ام، سرگیجه گرفته ام. ویلچر مادرم نو نبود اما کارراه انداز بود. قدرت داشت تا پارک سر کوچه وزن مادرم را تحمل کند. خدا نگذرد از کسی که توی این اوضاع بی پولی آن را دزدید! با این اوضاع گرانی مگر می شود چیزی خرید؟ همان ویلچر کهنه، عصای دستمان بود. باید هرطور شده، یکی دیگر جایگزینش کنیم؛ والا خانه نشینی او را افسرده می کند.  
صدایی شبیه مشاجره از یکی از مغازه ها که به نظر بزرگ تر و مجهزتر از بقیه می آید، به گوش می رسد. مرد میان سال کارت بانکی اش را در هوا تکان می دهد و می گوید: «شبیه همین واکر را چند ماه قبل خریدم، چرا حالا باید یک میلیون تومان روی قیمت آن بیاید؟ یکی بیاید جواب بدهد معلوم هست چه خبر است؟» و غرزنان از مغازه بیرون می آید.  

 

پوشک های دوبارمصرف!
روایت ها زیادند از توان یابان مختلفی که حرف هایشان در همین چند عبارت خلاصه می شود: «قیمت ها افزایش یافته اند، اما کیفیت ها ارتقا پیدا نکرده اند».  
گرانی لوازم توان بخشی و حتی تعمیر آن ها، هزینه مضاعفی را بر خانواده توان یابان تحمیل می کند و واقعیت تلخ تر این است که خدمات درمانی و تأمین اجتماعی و هیچ بیمه دیگری، وسایل توان بخشی را تحت پوشش نمی گیرد. حال این پرسش پیش می آید آن ها که معمولا کسب وکار درست ودرمانی ندارند، چطور می توانند از پس این هزینه ها برآیند.  
بار این هزینه حتی بر دوش کسانی هم که درآمد ثابت و مشخصی دارند، سنگین است؛ مثل دانشجوی ممتازی که جریان زندگی او را حادثه ای در سال1382 تغییر داد و سرنوشت متفاوتی را برایش رقم زد. با اینکه ضایعه نخاعی مسیر زندگی نسا خوش نیت را تغییر داده و بعد از آن ویلچر جای پاهایش را گرفته است، او پشتکاری مثال زدنی دارد و هیچ چیز مانع تلاشش نشده است. خودش می گوید: معلم هستم و مدیر یکی از مراکز مثبت زندگی بهزیستی با درآمد مناسب. اما باور کنید هزینه های توان بخشی، سنگین است و حتی افرادی مثل من هم از پس آن برنمی آیند.  
می گوید: این حرف ها را به حساب هر چیزی که دلتان می خواهد، بگذارید؛ غر زدن، اعتراض و درددل و... ولی لطفا برای چند دقیقه خودتان را جای من بگذارید که ویلچر پای من است و حقم این است که بهترین نوع آن را داشته باشم. آیا شما می دانید قیمت یک ویلچر مناسب که بتوان روی آن حساب کرد، 60میلیون تومان است؟ این ها را بگذارید کنار هزینه های دیگری مثل فیزیوتراپی، کاردرمانی، تشک های مواجی که روی ویلچر حتما باید استفاده شود و... فکر می کنید چند درصد از توان یابان یا سالمندان می توانند از این امکانات استفاده کنند ؟  
خوش نیت دوباره می گوید: تخت، تشک ویلچر و... تجهیزات مورد استفاده معلولان جسمی و حرکتی است. ما باید تشک مواج روی ویلچر داشته باشیم وگرنه زخم بستر می گیریم. به این موضوع به اصطلاح معمول، بدسور گفته می شود؛ چون جریان خون رسانی به صورت کامل انجام نمی شود. حالا فکر کنید یک توان یاب چطور می تواند این کالا را تهیه کند، درحالی که قیمت تشک ها دست کم از 3میلیون تومان شروع می شود؟
حالا صدایش به نشانه اعتراض بلندتر شده است. برای چندمین بار می پرسد: گفتن این حرف ها اصلا چه تأثیری دارد و چه دردی را دوا می کند؟
او واقعیت تلخ دیگری را هم روایت می کند: غالب کسانی که ضایعه نخاعی دارند، به خاطر مشکلات ادرار احتیاج به «سونداژ» و حتی «ایزی لایف» دارند. به یقین می توانم بگویم 80درصدشان این مشکل را دارند و باید از پوشینه(ایزی لایف) استفاده کنند. حالا شما خودتان حساب کنید در هفته چند بسته، نیاز مصرفی یک شخص است. شاید باورتان نشود، ولی من می دانم برخی از خانواده ها آن را خشک و دوباره استفاده می کنند.  
حالا صدایش آن قدر بلند شده است که همه اطرافیان متوجه گفت وگوی ما می شوند. مشکلات مربوط به توان بخشی، یکی دوتا نیست و بی شمار است.  
هرچه پیش تر می رود، گلایه هایش هم بیشتر می شود. توان یابان هم مثل دیگران حق زندگی خوب و حمایت کردن دارند. بیشتر افراد دارای ضایعه نخاعی، مبتلا به عفونت های شدید ادراری هستند و همه این مشکلات باید مدنظر مسئولان قرار گیرد.  

 

تعمیرات گران
اعظم طوسی مادر دو فرزند ناشنواست و 33سال است صبح تا شامش به مشکلات آن ها گره خورده است. البته عروس خانواده هم ناشنواست. او هم دوست داشت فرصتی بود و می توانست مفصل در این مورد حرف بزند؛ درباره اینکه خیلی از ناشنوایان به خاطر گران بودن هزینه سمعک، قید داشتن و استفاده از آن را می زنند و بعد، از انواع مختلف آن می گوید که قیمت هایش با هم فرق می کند؛ سمعک های پشت گوشی، استخوانی و... و خلاصه می گوید: از هزینه خرید که بگذریم، قیمت تعمیراتش هم سرسام آور است.  
گلایه هایش یکی و دو تا نیست. می گوید: حساسیت آن ها زیاد است. فکر کنید با کوچک ترین سهل انگاری آسیب می بینند. من همین هفته گذشته، 7میلیون و800هزار تومان برای تعمیر سمعک یک گوش پسرم دادم. کافی است غفلت کنند و سرشان را پایین بگیرند تا سمعک از گوششان بیفتد. به این ها اضافه کنید باتری هایی که برای سمعک باید استفاده شود. یک بسته باتری پنجاه تا شصت هزار تومانی، کفاف استفاده یک هفته شخص ناشنوا را می دهد. با اینکه خدا را شکر خانواده ما وضع مالی نسبتا خوبی دارد، زیر بار هزینه ها مانده ایم. آن ها که ندارند، چه می کشند، خدا می داند. مگر مستمری توان یابان از بهزیستی چقدر است که بتوانند با آن، وسایل باکیفیت تهیه کنند؟ در خانواده خود ما مشکل شنوایی یکی از پسرهایم کمتر است. راحت می تواند صحبت کند و با استفاده از سمعک مناسب، پاسخ تلفن را بدهد اما گران است دیگر.  
توان یابان؛ در حصار مشکلات
مشکل شنوایی زهرا رهگذری، مادرزادی است و می گوید از سمعک استخوانی استفاده می کنم. او هم از گرانی لوازم گلایه دارد: نمی دانم مشکل از تورم است یا نبود نظارت که قیمت سمعکی که در سال1399 با 8میلیون تومان می توانستیم تهیه کنیم، حالا به 30 تا 40میلیون تومان رسیده است. علاوه بر این سمعک ها باید صبح تا شب روشن باشند و احتمال آسیب دیدن و خرابی شان زیاد است، درحالی که بهزیستی آن ها را تقبل نمی کند. به این ها اضافه کنید هزینه های توان بخشی دیگری که توضیح دادن در مورد آن ها وقت زیادی می خواهد، این ها در حالی است که غالب توان یابان، شغلی ندارند و گاهی مجبورند به همان شرایط سخت تن بدهند، بدون اینکه از وسایل توان بخشی استفاده کنند.  
کاسه «چه کنم» در دست توان یابان
علیرضا مین باشی، توان یاب جسمی و حرکتی، هم گلایه هایی مشابه دیگران دارد وقتی همان اول کلامی یکراست می رود سراغ این موضوع که قیمت تجهیزات توان بخشی افزایش یافته است و ترکش آن، جامعه توان یابان را هدف می گیرد. او تعریف می کند: حتی ویلچرهای خوب و استاندارد بعد از دوسه سال استفاده، حالت و کیفیتشان را از دست می دهند. تیوپ های لاستیک ها کهنه و فرسوده می شود و باید تعویض شود اما معمولا کسی، توانایی انجام این کار را ندارد. واقعیت این است که شرکت های ایرانی اجناس باکیفیتی تولید نمی کنند و ویلچرهایی که سازمان بهزیستی دراختیار توان یابان می گذارد، استحکام و کیفیت لازم را ندارد. مشکل ما این است که بهزیستی همین ویلچرها را هم هر سه تا چهار سال یک بار دراختیار ما قرار می دهد، آن هم با دوندگی و رفت وآمد زیاد.  
او به خاطر مسئولیتی که در هیئت مذهبی ویژه توان یابان دارد و به دلیل مراوده ای که با تعداد زیادی از آن ها دارد، با مشکلاتشان آشناست و می گوید: برخی توان یابان قطع عضو هستند و نیاز به بریس(ارتز یا وسایل ارتوپدی) دارند و برای تهیه آن باید 60 تا 70میلیون تومان هزینه کنند.  
مین باشی می داند چقدر از توان یابان حتی برای تعمیر وسایلشان مشکل دارند و کاسه چه کنم چه کنم دستشان می گیرند: عمر مفید وسایل گاهی یک تا دو سال است و به خاطر استفاده مستمر، کیفیتشان را از دست می دهند و هزینه تعمیرشان، نگرانی ما را بیشتر می کند. شاید باورتان نشود، ما توان یابانی داریم که عصایشان پر از جوش است اما مجبورند همان را استفاده کنند. من خودم مدتی با عصا راه می رفتم. عصایی که بهزیستی به من داد، عملا شش ماه بیشتر کار نکرد.  

 

باکیفیت ترین اجناس را به توان یابان می دهیم
معاون توان بخشی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی از وجود بیش از 140هزار پرونده توان بخشی در زمینه های مختلف خبر می دهد. با حمیدرضا علیزاده درباره دو موضوع صحبت می کنیم؛ اول گرانی تجهیزات توان بخشی که بلای جان توان یابان شده است و دیگر، لوازم بی کیفیت که استهلاک بدن فرد را در بلندمدت به دنبال دارد.  
او در همان ابتدای صحبت اشاره می کند به اینکه بهزیستی اعتبارات خوبی را در این زمینه به توان یابان اختصاص داده است: در همین چند ماهی که از سال می گذرد، بیش از 7میلیارد تومان هزینه خرید وسایل توان بخشی شده و این رقم در سال گذشته 35میلیارد تومان بوده است.  
علیزاده از تشکیل کمیته فنی برای خرید وسایل توان بخشی خبر می دهد و می گوید: برخی توان یابان به نمایندگی از بقیه در این مجموعه حضور دارند؛ مثلا برای توان یابان جسمی و حرکتی یک نفر از خودشان حضور دارد. درمجموع تیمی از افراد متخصص و فنی هستند که باید آیتم هایی را برای خرید لحاظ کنند؛ البته باتوجه به شعار حمایت از تولید ملی، اجناس باید ایرانی باشد و علاوه بر این، کالاها باید از طریق سامانه خریداری شود. اما تأکید می کنم که بهترین و باکیفیت ترین اجناس را خریداری می کنیم.  
او یادآوری می کند: کالاها هم به دو شیوه واگذار می شود و ما حتی فرصت می دهیم که اگر دوست داشته باشند، خودشان وسایل موردنیازشان را تهیه کنند؛ یعنی براساس تقسیم بندی دهک ها، کمک هزینه به آن ها اختصاص می یابد و درکنار این، برخی وسایل توان بخشی به صورت انبوه خریداری می شود. سعی می کنیم بهترین و باکیفیت ترین اجناس را تهیه کنیم. البته طرحی را پیشنهاد دادیم تا خود توان یاب امکان خرید کردن از سامانه را داشته باشد و طبق نظر خود، وسیله موردنیازش را تهیه کند و حتی شرایطی فراهم کرده ایم تا امکان تعمیر لوازم توان یابان وجود داشته باشد.

کد خبر 117115

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد